با سلام بر خانم بهرامچی .
از نقد ونظر تون ممنون. چرا از ایراد گرفتن بترسید.اینکه من نقد بر شعر دوستان می نویسم هیچ دلیلی بر بی اشکال بودن شعرم نمی تواند باشد. از پیشنهادتون در مورد گذاشتن امواج به جای موج ممنونم. در دلیل گذاشتن موج نکته ای دارم که عرض خواهم کرد بگذارید دوستان دیگر نقد ونظرشان را مرقوم کنند بعد از نقد ونظر دوستان ان نکته را خواهم گفت.سپاس .امیدوارم از این پس در نقد اشعار هم وارد شوید شاعران زنان شاعر سایت کمتر به نقد وارد شده اند در همین جا از همه خواهران شاعر سایت برای ورود به عرصه نقد دعوت می کنم.

سلام
بااحترام به نظردوستان درموردجایگزینیِ امواج به جای موج،
اصراری که شاعرمحترم به موج دارندفکرمی کنم انتخاب یک
موج به خصوص ازمیان خیل امواج (موج بیداری) باشد،
درهردوحال (چه موج چه امواج) تکرارضمیراشاره ی "این" درمصرع
مذکور(اینجا، این ) مصرع رادچارابهام کرده ،
این موج کی به اینجامی رسد!! ؟؟
ازطرفی باچندبارخواندن بیشترشایدبتوان ارتباط ابربغض رابا
به اینجارسیدن (گلو) دریافت ،ودرکل چنین استنباط کردکه مخاطبِ
شاعراشک است ....

سلام آقای ارغوان گرامی
من که بازم غزل رو خوندم امکان نداره که منظور اشک باشه چون ربطی به مفهوم موج بیداری اونم/این/ نداره به نظر من فقط پر کردن وزنه................

سلام آقای پور کریمی گرامی
نظر شما در مورد اینکه شب هرگز منفور نیست کاملا درسته و آرامشی که شب به روح و ذهن میبخشه از الطاف الهیه اما منظور شاعر محترم در این شعر اشاره به شب به نظر نمیاد
چون گفتند تا جایی که من میبینم شب فراگیر ه و همه در ظلمت و خوابند کی موج بیداری و نور میرسه تا همه ی جهل و ظلمت رو نابود کنه بیداری کی میرسه ؟ منظور ظهور منجی عالم بشریت هست بعد هم اشاره میکنند /توی کوچه ها جای هرم نفس های کسی خالیست ای کاش می آمد و قدمی در کوچه ی دنیای ما میگذاشت/ اما در بیت آخر محور افقی و بافت ارتباط واژه ها ضعیفه و این منظور خوب بیان نشده و دلیلش اینه که از ردیف غزل استفاده کرده اند اما به نظر من اگه روش کار میکردند با اضافه کردن یک بیت دیگه بهتر میتونستند تصویر سازی و انتقال اندیشه شون رو کامل کنند
نظر استاد محترم جناب آقای سعادتخانی که تبحر خاصی در سرایش غزل امروز دارند کاملا ارزشمنده ،نو آوری در تفکر امروز و نو آوری در ترکیب سازی واژه ها و البته زبان سرایش در خلق غزل امروز اهمیت زیادی داره /موفق باشید و سر بلند

شب فراگیر است تا آنجا که می بینم بگو



کی به اینجا میرسد.....امواج ِ بیداری......... غزل

سلام آقای خصلتی
غزلتون خیلی قشنگه ولی آدم میترسه ازتون ایراد بگیره بالاخره خودتون استاد نقد هستید من بعنوان یک خواننده ی شعر میگم به نظر من این موج بیداری خوب نمیشینه چون /این /اشاره به نکته ی حاصی باید باشه ولی اینجا پر کردن وزنه امواج بیداری شاید بهتر باشه گرچه میرسد فعل ِ جمع نیست اما اینجا میتونه به جمع هم اشاره کنه .......البته شما خودتون صاحب اختیارید و صاحب شعر
در بیت آخر هم محور افقی خوب محکم نشده و میتونست بهتر از این غزل تموم بشه/در پناه خدا باشید

سلام بر جناب خصلتي عزيز.بنده اجازه جسارت به خودم را نميدهم كه بر شعر متخصصي چون شما نقدي داشته باشم ولي از ديد يك خواننده ي معمولي شعرتان را غزلي متوسط با مضامين تكراري ديدم.البته بنده مخالف تكرار مضمون نيستم ولي مضمون تكراري بخاطر تكراري بودنش بايد بيشتر مورد پرداخت شاعر قرار گيرد.بعنوان مثال: "خسته ام ازاین خیابان های تکراری"
و "با تو اما دل خوشم چون دوستم داری " و غيره. البته در بيت
سخت آلوده است اینجا آسمان از دیر باز
خوب کاری میکنی گه گاه می باری غزل

تعبير بسيار زيبايي بكار برده شده و شايد تنها بيت جا افتاده و بسيار زيبا و خوش مضمون اين شعر باشد ولي متاسفانه اين بيت گرفتار رديف "غزل" شده است زيرا كه باريدن غزل آسمان آلوده را پاك نميكند و شايد منظور شما پاك كردن آسمان دلهاي آلوده بوده كه در اينصورت بايد تغييري در مصرع اول داده شود كه اگر اينطور بشود بيت بسيار عالي با مضموني دلربا است.بيشتر مطالب عرض شده را سر كلاس شما آموخته ام.انشالله كه شاگرد خوبي بوده باشم.ياعلي

سلام/
ایکاش کارهای قبلی عزیزمان خصلتی را نمی خواندیم/بر خلاف نظر دوستان کمین این غزل را در زمره کارهای ضعیف دوست شاعرمان می دانم و این ضعف رتا در درجه اول به دوش کارهای کلاسیک می اندازم و اعتقاد دارم چون اکثر کارهای این عزیز در حوزه سپید اتفاق می افتد این کار را از روی غزل آزمایی و..در این حیطه انجام داده و از طرفی به احتمال قریب به یقین این غزل در سالهای گذشته سروده شده / به نظر می آید امروز قطعا خصلتی گرامی خود را مقید به استفاده دم دستی از واژه ها نکند و نمی کند
"کم کمک""هرم نفس" فبله گاه"ابر بغض ........واژه های است که در این غزل استفاده آن توی ذوق می زند و مهمتر از همه ردیف کار که به لحاظ تکراری بودن در سالهای دهه هفتاد خیلی مندرس و فرسوده شده/قلبا اعتقاد به کهنگی واژه ها ندارم و لی بر این باور ایمان دارم که این شاعر هست که با نو آوری و استفاده بهتر از زبان و ابزار کار می تواند این واژه های به ظاهر دم دستی را به بهترین وجه باز آفرینی کند که متاسفانه در این غزل این اتفاق نیفتاده
به نظرم تمرکز کردن "موج و خیل امواج" کاستی دیگر این غزل را به حاشیه خواهد برد
یک کار برای اینکه در ردیف کارهای مورد پسند واقع گردد مولفه های زیادی را باید در خود داشته باشد /انسجام واژه ها/کاربرد تکنیکی زبان/موسیقی درونی و بیرونی شعر/ انسجام ابیات و یکدستی آن و.....
این غزل با داشتن حداقل این مولفه ها کاری ست که برای ماندگاری آن تلاش مضاعف و ویرایش مجددی را روی آن انجام داد.
برای شاعر محترم روزها ی سراسر غزلی را آرزومندم

با سلام.وباتشکر فراوان از همه عزیزانی که این شعر را مورد توجه قرار داده اند.یکی از تعابیر مورد بحث در این شعر ترکیب موج بیداری است که یک ترکیب وصفی است. وبه نظر من بسیار واضح وصریح ادا شده است.گاهی در شعر می شود از تعابیری که رایج شده است استفاده دوگانه یا متفاوتی کرد.
مثلا تعبیری این روزها در عالم سیاست با عنوان «بهار عربی» بسیار شنیده می شود که تعبیر درست تر ورایج آن در ایران بیداری اسلامی است که گاهی با عنوان موج بیداری اسلامی نیز شنیده شده است.من در این بیت با حذف واژه ی اسلامی سعی کرده ام تا این بیداری را در محدوده ی تن ونفس خودم تعمیم دهم. هرچند تن ونفس فقط میتواند یکی از برداشت ها به حساب بیاید.
موج بیداری که از جهان بیرون به راه افتاده است می تواند در تن هم گسترش یابد.چون موج بیداری معرفه است وبرای همه شناخته شده از صفت اشاره ی این استفاده کرده ام. وغرض از اینجا هم با این تفسیر می تواند نفس یا قسمتی ازتن یا هر چیز دیگری باشد.
در مورد اشاره جناب سعادتخوانی به چند واژه باید به قبله وابر بغض اشاره کنم.این مضمون را از باور های رایج در خراسان گرفته ام که باور دارند اگر ابری از سمت قبله بالا بیاید باران زا خواهد بود وباران شدیدی را باعث خواهد شد. وبا توجه به اینکه با استفاده از ابر ترکیب ابر بغض ایجاد شده می تواند اشاره به سیل اشک هم باشد.جناب سعادت خوانی انگار موفق به خواند غزل های شکسته بسته ی بنده نشده اند.اگر در همین دفتر نگاه کوتاهی بیاندازند به این نکته خواهند رسید که بیشتر غزل می گویم تا سپید. هر چند هنوز شاعر دبستان شعرم...

در مورد اشاره ی زیبای جناب پور کریمی در مورد شب باید عرض کنم که شب در عرفان چایگاه با ارزشی دارد ولی از شب به عنوان نماد سیطره ی تیرگی وظلم ،سیاهی ،گمراهی ،جهل واز این قبیل نیز استفاده می شود وصریح ترین چیزی که شب نماینده ان است خواب می باشد که در مصراع دوم همین بیت در مقابل شب موج بیداری آمده است. البته این ادعا که این شعر فقط در توصیف تن یا جهان درونی شاعر سروده شده شاید باعث محدود شدن برداشت ها از آن بشود.هرچند یکی از دوستان در خارج از این سایت صرفا برداشتی سیاسی از این شعر داشت وهمه ی واژه هایی را که به نفس یا تن اشاره می کند را غیر از نمادی برای گمراه کردن مخاطب یا پیچیده تر شدن شعر ندانسته بود.در ضمن این شعر در همین هفته سروده شده است.

من هم با نظر خانم بهرامچی موافقم

سبحان الذی اسری بعبدهِ لیلا من المسجدالحرام الی المسجد الاقصی ......

با سلام من با بضاعت کمی که دارم در شرحی هم که بر ترکیب بندی از جناب قزوه نوشته ام این نکته را یادآوری نموده ام که : برخلاف تصور ما شب منفور نیست آنچه منفور و مطرود است ظلمت است ؛ شب برای عرفا و اصحاب سلوک هنگام معاشقه و میقات وصل است و شاعر حق داشته "شب" را "موج بیداری" بداند و اشاره ی "این" دقیقا به " شب " برمی گردد و....

با سلام به جناب خصلتي



با توجه به واژه ي شب در بيت مورد اشاره ي چند عزيز ، پيشنهاد بنده كلمه ي انوار به جاي « اين موج » است . البته نظر، نظر شماست .
.....................................................

از حضورتان ممنونم/اشکال دوستان بر کلمه ی موج بود تا شب/ هرچند اندک دقتی به شعر دلیل آوردن این موج را به دست می دهد

سلام. ارادت مندم. بهره بردم از شعر زيباي شما.
سلامت باشید


سلام بر شاعر ودوست عزیزم. از حضورتان ممنونم. راستی قرار بود نقدی ارسال کنید همچنان منتظرم.

درود بر شما.ارادتمند آن چند بیت را فی البداهه سروده و بدون کمترین ویرایشی درج کردم.من در بداهه سرایی یدی طولا دارم و حاضرم با دوستان مسابقه هم بدهم.البته سالها پیش غزلی باردیف غزل سروده ام.فعلا این مصراعش یادم است:
حرف دل را می توان آورد آسان در غزل....

کوچه ها خالی است ازهرم نفس های کسی
یک قدم بر چشم ما ای کاش بگذاری غزل

درود بر شما استاد خصلتی روشن بین
زیبا و روان... و ارتباط قشنگ بین کلمات واقعن جالب بود برام :ابر بغض از قبله گاه درد بالا آمده ست
سپاس



..................................
از حضورتان ممنونم.لطف دارید به بنده

با درود و وارد ندانستن اشکال دوستان در کاربر امواج به جای موج.باید به بیت قبلی اش توجه داشت و ...:
من رباعی هستم و در زیر چتر دوستی
با تو امشب می کنم همذات پنداری غزل
دیگرآزاری مرا کیف مضاعف چون نداد
هستم از این بعد در فکر خودآزاری غزل
بعد مرگ من بیا با قطعه و ترکیب بند
در مراسم تا کنی بهتر عزاداری غزل....


از توجه تان به شعر ممنونم/به نظرم رسید این ابیات را مرقوم فرموده اید تا یاد آوری فرمایید که این غزل به استقبال شعری رفته..اگر هم استقبال شده باشد خود غزل رفته است.چون این شعری را که نوشته اید برای اولین بار می خوانم واین ابیات به شعر طنز می خورد.الان جستجو می کنم تا ببینم شاعر این شعر کیست.هرچند تا اینجای غزل هم شعری قوی است.

احتمالا سروده خودتان است من که جایی نخوانده ام کاش ادامه داشته باشد ببینیم ادامه اش چه می شود

درود بر شما
زیبا سروده تان بر دل نشست
دست مریزاد

.....................
ممنونم. لطف دارید.

سلام جناب استاد خصلتی عزیز

بسیار زیبا و دلچسب و دوست داشتنی بود موفق باشید

.................................
با سلام بر جناب پور کریمی عزیز.از توجه تان ممنونم

فکر جاری کردن ما نیستی در جوی عشق
دیده می بیند تو را ، دل می شود جاری غزل

سلام و عرض ارادت خدمت جناب خصلتی عزیز

غزل زیبا شور انگیز و دل نشینی پرداخته اید . دست مریزاد و شاعرانگیتان مستدام

سلام ودرود

بس زیباستتتتتتتتتتتتتتتتتت...

لذت بردم از احساس جاری در این غزل..