ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



من زبانم به سرخی خون است

مثل خون از دماغت افتادم. خاکریز تو جای مهمان نیست
زیر پایت گلوله ای خوردم، گرچه مردن همیشه آسان نیست
سفره ات را بچین و خاک بخور، هفت تا ((خ)) به جای من بگذار
ماه من پشت ابرها جان داد. ماهی ام در مسیر طوفان نیست
∆ 
خارهایی که سبزه می خوردند، از سرم می پراند خوابم را
دست هایی عبوس می کندند، مثل سر... بازها حجابم را
از خودم هی زدم که کم بشوم؛ اندک اندک اگرچه در توقیف!
حرف های نگفته را خواندم، بسته بودند تا کتابم را

گرچه مردن همیشه آسان نیست، من تفنگی به دوش می گیرم
راه را ما به روی هم بستیم. توی دام تو موش می گیرم
این زبان های لال می خواهند، خشکسال هوار کردن را
روی این دست های دور از هم، با سکوت آب جوش می گیرم

توی این جنگ تن به تن شده ایم. مست و خوشحال تن به تن بودن
مرد بودن برای هر نرگی، مادگی کردنی و زن بودن
خون و خاک و خزان و خاری را، هفت تا (( خ)) به جای من بگذار
خستگی، خفتگی، خود آزاری. سخت مشغول گم شدن بودن
∆∆∆
من زبانم به سرخی خون است. گرچه کم خونی ام زبان دارد
باز با چشم بسته خواهم رفت، توی بندی که آسمان دارد
خاکریز تو جای مهمان نیست. گویی مهمان حبیب شیطان است
رقص خورشید مرده در ظلمت. سایه آزادی بیان دارد

کلمات کلیدی این مطلب :  من ، زبانم ، به ، سرخی ، خون ، است ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/11/1 در ساعت : 9:12:45   |  تعداد مشاهده این شعر :  735


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

دکتر آرزو صفایی
1391/11/1 در ساعت : 11:7:59
درود بانوی شعر
مثل همیشه عمیق و دلکش
دست مریزاد
سارا وفایی زاده
1391/11/1 در ساعت : 9:32:30
درود خانم گیلانی
علی گیاهی
1391/11/1 در ساعت : 9:41:31
درود برشما /زیرپایت گلوله ای خوردم /گرچه مردن همیشه آسان نیست/آفرین
بازدید امروز : 31,908 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,196,219
logo-samandehi