ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



حراجی جواهر




در این سرزمین ممکن است برخی بانوان از سر جهل، غفلت و یا تساهل  برخی حدود و ظواهر شرعی  را رعایت نکنند. در این شعر اگر تعبیر تندی هست مخاطبش نه این تیپ افراد بلکه کسانی است که جرثومه ی شهوت و مجسمه ی فسادند و غرضی جز پراکندن تخم شهوت و بی بندوباری ندارند.
 



لمس کرده است هوس پیکر دلبرها را
ریشه کن می کند این باد صنوبرها را
ترسم از شوخی دلها و زبانها در شهر
سوء ظن پر بکند سینه ی همسرها را
ما اگر دیر بجنبیم برادر! خواهر!
شهوت از پای در آورده دلاورها را
دخترک برده به مسلخ همه ی روحش را
تا بچرخاند رو به جسدش سرها را
این نه عشق است – ببخشید مرا اهل ادب-
می کشد ماده به دنبال خودش نرها را
دام را چاره کن ای چوپان! چوپان! چوپان!
یا بکش بیرون از گله ی خود گرها را
*********
نقشی از صورت یاری تو در این کهنه زمین
به سیاهی نکن آغشته پری! پرها را
هیچ دیدید حراجی جواهر در شهر؟!!
سر کوچه نفروش ارزان گوهرها را
جان و دل! رو به خداوند چرا می بندی
همه ی پنجره ها را همه ی درها را





کلمات کلیدی این مطلب :  بی حجابی ، شهوت ، عشق خیابانی ، فساد ، فحشا ، غیرت ، حیا ،


   تاریخ ارسال  :   1391/10/4 در ساعت : 8:59:10   |  تعداد مشاهده این شعر :  1261


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حسین سنگری
1391/10/11 در ساعت : 13:58:28
سلام استاد عزیزم
ارادتمندم ... رگه هایی از ظنز تلخ رو داشت ... درود بر شما
-------------------
سلام جناب سنگری بزرگوار
ممنونم از توجه و تامل شما
زنده باشی
نغمه مستشارنظامی
1391/10/4 در ساعت : 11:40:44
به سیاهی نکن آغشته پری! پرها را...
پاینده باشید و روشنگر
رضا محمدصالحی
1391/10/4 در ساعت : 15:37:24
نقشی از صورت یاری تو در این کهنه زمین
به سیاهی نکن آغشته پری! پرها را

هیچ دیدید حراجی جواهر در شهر؟!!
سر کوچه نفروش ارزان گوهرها را

درود بر شما و حس غیرتمدارتان
مجتبی اصغری فرزقی
1391/10/4 در ساعت : 13:52:7
سلام امير آقا

غزل خوبي ازشما خواندم و از صراحت لهجه شما خوشم آمد

موفق باشيد بزركوار

ياعلي

كيان
سحر دگلی (آریایی)
1391/10/5 در ساعت : 22:36:31
سلام و درود احترام بزرگ جناب سیاهپوش ارجمند
هزاران درود و احسنت بر این جسارت فریاد
مرا به این شعر ناب برد

آدمی یابره می آید به دهر یا زگرگی می فتد بر خاک شهر

هر که گرگ آید تمامی می درد روز و شب بر بره خویان می پرد

می کشد آتش بر افروزد زخاک می زند اتش به هر آئین پاک

بره ها خود بر دو نوع و دسته اند بر دو نوع رندگی وابسته اند

نوع اول بره آمد بره زیست در مرامش غیر خوی بره نیست

نوع دوم بره آمد گرگ شد پشت پا بر بره گی زد گرگ شد

آنچنان در گرگ بودن شد جری تا که جست از گرگ ها هم برتری

آن که از گرگی بزاید ابتدا از غریزه شد به پستی مبتلا

لیک این بد بره های گر گ خو گوی سبقت را ربودند از عدو

گرگ ها از روی عادت می درند لیک اینان از حقارت می درند


درود بر شما

قلمتان جاودان
احساستان در امان باد
مصطفی پورکریمی
1391/10/4 در ساعت : 21:53:18
سلام جناب استاد سیاهپوش عزیز

دغدغه هایتان را بسیار هنرمندانه تصویر کرده اید دست مریزاد

علی‌رضا علی‌سلیمانی
1391/10/4 در ساعت : 9:46:45
سلام استاد
زيبا است. ممنون.
-------------------------------
جسارتاً بنده نتوانستم دو مصراع زير را به رواني ساير مصراعها بخوانم. پيشنهادهايي هم داشتم با عرض معذرت:
تا بچرخاند رو به جسدش سرها را ----> كه چه؟ چرخانده به سوي جسدش سرها را!
یا بکش بیرون از گله ی خود گرها را ---> يا بينداز برون از گله، اين گرها را / يا بينداز برون از گله‌ات، گرها را
خوشحال مي‌شوم نظرتان را بدانم.
ممنونم از سعه صدر و بزرگواري‌تان.
آرتیکاس بحرانی
1391/10/4 در ساعت : 13:54:42
سلام جناب سیاه پوش - بسیار زیبا و حامل پیامی سازنده. مانا باشید. از ابراز لطفتان هم ممنونم.
حمیدرضا اقبالدوست
1391/10/12 در ساعت : 9:55:11
پاینده باشید جناب سیاهپوش بسیار زیبا سروده اید/یا حق
-----------
سلامت باشید جناب اقبالدوست
حق نگهدارتان
محمد یزدانی جندقی
1391/10/5 در ساعت : 10:5:30
كامنت خصوصي سلام بر شما برادرم امير سياهپوش در بيت پنجم مصرع دوم مشكل تايپي داريد ( مي كشد ) به جاي مي كشيد
دکتر آرزو صفایی
1391/10/4 در ساعت : 10:35:5
سلام استاد
نیک میسرایید
شاد زی
تارا محمدصالحی
1391/10/4 در ساعت : 15:17:23
سلام
بسیار خوب بود . دست مریزاد
پاینده باشید و نویسا
محمد یزدانی جندقی
1391/10/5 در ساعت : 10:6:58
سلام جناب سياهپوش
بسيار زيبا و عميق و از سر مهر و شفقت سروده ايد
دست مريزاد و حق يارتان
بازدید امروز : 1,440 | بازدید دیروز : 9,349 | بازدید کل : 123,034,899
logo-samandehi