ممنوع
خسته ام گریه مکــــــــــــن نازخریدن ممنوع
اینقدرجیغ مزن جیغ کــــــــــــــــشیدن ممنوع
صحبتِ حوصله وصبروتحـــــــــمل هم نیست
حرف بیهــــــوده مزن ، حرف شنید ن ممنوع
بس کن این صحبت بیجا وپریشان گــــــــویی
هی ازین شاخه به آن شاخــــه پریدن ، ممنوع
لب بجزشکوه ز هم باز نکـــــــــــــردی هرگز
بعدازین غُر زدن و حــــــرف بریدن ، ممنوع
گل نهادم سر راهت که دلت نرم شـــــــــــــود
شکوه کردی که گل ازباغچه چیدن ، ممنوع
تپش قلب مرا ، بودن تو معنا کــــــــــــــــرد
ناله کردی که دگــــــــــر، قلب تپیدن ممنوع
عمرکوتاه من و شکــــــــــــــــوهِ طولانی تو
در چنین عمر، چنان شکــــوه چپیدن ممنوع
تا دل شب پی یک هـــــــــــــــدیهِ زیبا بودم
اخم کردی که برو ، دیر رســــــیدن ممنوع
مصطفی معارف 30/9/91 کرج
تاریخ ارسال :
1391/10/2 در ساعت : 18:48:47
| تعداد مشاهده این شعر :
905
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.