ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شعر در منظر رهبر معظم انقلاب(4)وظایف شعرا در خصوص مسائل زندگی و آرمانهای انقلاب



شعر و مسائل مبتلابه در جریان زندگی

ما بايد ببينيم، اين دوره‌ى از زندگى ملت و تاريخ ما، چه چيزى را مى‌طلبد
مى‌خواهم عرض بكنم كه من قدر اين نعمت را در وجود شماها مى‌دانم. طبيعتاً به همين نسبت هم انتظاراتى دارم.
يكى اين‌كه الان ما بايد ببينيم، اين دوره‌ى از زندگى ملت و تاريخ ما، چه چيزى را مى‌طلبد. اين، يك مسأله است. نمى‌شود هم به شاعر گفت كه شما فقط همين را بگو. نه، شاعر تابع احساسات و عواطف و درك عقلانى خود و تابع مسايلى است كه در سر راه زندگى او پيش مى‌آيد؛ اما در كنار آنها مى‌شود به شاعر گفت كه اين را هم محاسبه كن. ببينيد كه واقعاً امروز چه چيزى از شما توقع مى‌رود.
اين چيز بدى نيست كه آدم ببيند چه چيزى از او توقع مى‌رود؛ چون توقع، توقع يك ملت است. شاعر كه نمى‌تواند بگويد من از ملتم جدايم، يا به ملتم اعتنا نمى‌كنم. اگر كسى بگويد من با ملت نيستم، آن‌قدر ارزش ندارد؛ يعنى واقعاً در مقياس و معيار تاريخ، يك چيز بى‌ارزش است. كسى كه به مردم خود و به آن انتظار درست زمانه پشت كند، ولو چند روزى هم جلوه‌يى داشته باشد، اما جرقه‌يى بيش نيست. واقعاً اين نكته‌ى مهمى است كه آدم ببيند الان حيات اجتماعى اين ملت از او چه مى‌طلبد؛ دنبال آن برود.
من گاهى كه آثار مخالفان انقلاب و اسلام را ـ از هر گروهى كه هستند ـ مطالعه مى‌كنم، مى‌بينم كه اينها روى چند مسأله متمركز شده‌اند. آقايان بايد اين چند مسأله را پيدا كنند. شاعرِ امروز، بايد اين چند مسأله را پيدا كند و روى آنها متمركز بشود و حق زمان عمومى را نسبت به اين چند مسأله ادا كند. به نظر من، اين يكى از آن خلأهاست كه وجود دارد. البته چيزهاى بسيار خوبى وجود دارد كه آدم مى‌شنود. در همين جلسه هم چيزهاى خيلى خوبى خوانده شد؛ ليكن به نظر من، توجه جديترى را مى‌طلبد.
يك وقت شايد به بعضى از آقايان اين قضيه را دوستانه گفته باشم كه در سالهاى اول انقلاب كه شور و هيجان و جوشش عجيبى وجود داشت، با يكى از اين شعراى سابق صحبت مى‌كردم. او حقاً آدم بى‌ارزشى بود و ثابت كرد كه از لحاظ ارزشهاى انسانى و اجتماعى و معنوى و تاريخى، واقعاً بى‌ارزش است. افرادى همچون او، نه پس از پيروزى انقلاب، كه در دوران مبارزات مردم هم نشان دادند كه خيلى سبك و كم‌وزن هستند؛ هرچند طبع شعرشان بعضاً خوب بود. من به او گفتم: الان واقعاً انتظار مردم و انقلاب و كشور از شما، اين است. او به من گفت: ما فكر مى‌كنيم كه شاعر بايستى بر سلطه باشد، نه با سلطه! اين، معيارى شده بود كه بايد بر سلطه بود، نه با سلطه. يعنى اگر پيامبر(ص) يا اميرالمؤمنين(ع) هم در رأس كار بودند، آدم بايد به آنها بد بگويد؛ چون بايد بر سلطه بود، نه با سلطه! خود اين معيار، نشان‌دهنده‌ى بيمارى و عدم سلامت شخص است. من به او گفتم: اشكالى ندارد، شما بر سلطه باش. امروز ملت ايران، مجموعه‌ى مستضعفى هستند كه با سلطه‌هاى ظالم جهانى دارند مى‌جنگند. سالها به ما زور گفتند، قرنها به ما ستم كردند. بعد از قرنها، اين ملت سرى بلند كرده‌اند و با فداكارى و با خطر كردن، راهى را انتخاب كرده‌اند و دارند مى‌روند؛ اما نمى‌گذارند، اذيت مى‌كنند، روى مردم فشار وارد مى‌آورند، واقعاً نامردمى مى‌كنند و قوانين انسانى را زير پا مى‌گذارند. به او گفتم: اين سلطه است؛ با اين سلطه بجنگ. البته معلوم بود كه آماده نيستند و نمى‌خواهند چنين كارى را بكنند؛ به خاطر اين‌كه هيچ‌وقت با مردم همدلى نداشتند. اين آقايانى كه در آن دوران اختناق، داعيه‌ى مبارزه‌ى فرهنگى داشتند، غالباً اهل مبارزه نبودند. ادعايشان يك دروغ و يك فريب بود، وسايل فريب هم آن روز در اين‌جا فراهم بود، بعد هم همين‌طور ادامه پيدا كرد.
من عرض مى‌كنم كه آن كسانى كه تعهد شعر دارند، واقعاً بايستى به تعهد خود عمل كنند. توصيف امام در اين شعرهايى كه گفته شد، خيلى خوب بود؛ اما آن نكات برجسته‌ى زندگى امام ـ مثل تزكيه‌ى آن بزرگوار ـ بايد روشن بشود و اين‌قدر تكرار گردد كه به صورت حرف آخر، عميقاً در ذهنيت جامعه رسوخ كند[1].
 

شعر و آرمانهای انقلاب

برای تبلیغ تمام آرمانهای انقلاب باید شعر خوب و رسا گفت
يك نكته‌‌‌‌‌‌‌اى كه در اينجا وجود دارد اين است كه شعر انقلاب بايد در خدمت مفاهيم انقلاب باشد. خب در بين شماها كسانى هستند كه شعرهاى آئينى ميگويند. شعرهاى مذهبى و شعرهاى مربوط به ائمه (عليهم‌‌‌‌‌‌‌السّلام) را، به اصطلاحى كه حالاها باب شده، تعبير ميكنند به «شعر آئينى». هستند؛ انصافاً شعرهاى خوبى هم گفته ميشود؛ بعضى‌‌‌‌‌‌‌ها هم اشعار مربوط به جنگ و دوره‌‌‌‌‌‌‌ى دفاع مقدس يا مربوط به شهدا يا مربوط به جانبازان و اينها را ميگويند. اينها خيلى خوب است؛ ليكن ـ پارسال هم من اشاره كردم به اين معنا ـ اهداف و آرمانهاى انقلاب منحصر در اينها نيست. انقلاب يك مجموعه‌‌‌‌‌‌‌اى از ستاره‌‌‌‌‌‌‌هاى درخشان آرمانى را بالاى سر ما قرار داده و ما را به حركت و پرواز و جهش به سمت اين نقاط نورانى دعوت كرده. ما هم امتحان كرديم، ديديم ميتوانيم پرواز كنيم؛ ديديم اين پرواز ممكن است. البته در دوره‌‌‌‌‌‌‌ى دفاع مقدس نمونه‌‌‌‌‌‌‌هاى بارزش ديده شد و ديديم وقتى اين ملت به سمت اين آرمان‌‌‌‌‌‌‌ها پر بگشايد، ميتواند خوب حركت بكند؛ اما بسيارى از اين آرمانها هنوز بالاى سر ماست؛ ما بايد حركت كنيم: به سمت عدالت بايد برويم، به سمت اخلاق بايد برويم، به سمت استقلالِ به معناى حقيقى كلمه ـ شامل استقلال فرهنگى كه از همه عميقتر و دشوارتر است ـ بايد برويم، به سمت بازيابى حقيقى هويت اسلامىـ ايرانى خودمان بايد برويم.
در امتحانهائى از قبيل همين حوادثى كه حول و حوش انتخابات پيش آمد ـ بعد از انتخابات و قبل از انتخابات ـ ديديم كه در همين زمينه‌‌‌‌‌‌‌ها ضعفها و مشكلاتى داريم. اين حوادث براى ما نعمت بزرگى است؛ از اين جهت كه ضعفهاى خودمان را بشناسيم؛ مثل رزمايشهائى كه نيروهاى مسلح راه مى‌‌‌‌‌‌‌اندازند. رزمايش اصلاً براى همين است كه اين يگان نظامى يا اين سازمان نظامى، نقاط ضعفش را پيدا كند. هدفى را ميدهند، فرمان صادر ميشود كه به سمت آن هدف حركت بكنند؛ بعد چشمهاى بصير و بينائى ـ در همه‌‌‌‌‌‌‌ى رزمايشها اينجور است ـ مى‌‌‌‌‌‌‌ايستند و از بالاى صحنه، صحنه را نگاه ميكنند. مى‌‌‌‌‌‌‌بينند كه بله، در فلان نقطه، ضعف وجود دارد يا بعضاً ناتوانيهاى مزمن وجود دارد. اين براى ما يك رزمايش شد. البته به اختيار خود ما پيش نيامد؛ بر ما تحميل شد؛ اما خوب شد؛ ضعفهاى خودمان را فهميديم. بنابراين اين آرمانها، بالاى سر ماست و بايد به سمت اين آرمانها حركت كنيم؛ آن وقت اين ضعفها برطرف خواهد شد. اين هم يك نكته است.
خب، در اينجا شاعر چه نقشى دارد؟ مردِ هنرى و مردِ فرهنگى ـ مرد شامل زنها هم ميشود ـ يعنى انسانِ هنرى و انسانِ فرهنگى، در اين صحنه چه وظيفه‌‌‌‌‌‌‌اى دارد؟ به نظر من وظيفه خيلى سنگين است، خيلى بزرگ است. مهمترين وظيفه هم تبليغ و تبيين است؛ «الّذين يبلّغون رسالات اللَّه و يخشونه و لا يخشون احدا الّا اللَّه»؛ اين يك معيار است؛ حقيقتى را كه درك ميكنيد، آن را تبيين كنيد. كسى انتظار ندارد برخلاف آنچه كه ميفهميد حرف بزنيد. نه، آنچه را كه ميفهميد، بگوئيد. البته براى اينكه آنچه ميفهميد درست و صواب باشد، بايد تلاش و مجاهدت كنيد؛ چون در حوادثِ فتنه‌‌‌‌‌‌‌گون، شناخت عرصه دشوار است، شناخت اطراف قصه دشوار است، شناخت مهاجم و مدافع دشوار است، شناخت ظالم و مظلوم دشوار است، شناخت دشمن و دوست دشوار است. اگر بنا باشد يك شاعر هم مثل ديگران گول بخورد، فريب بخورد و بى‌‌‌‌‌‌‌بصيرتى به سراغش بيايد، اين خيلى دون شأن يك انسان هنرى و يك انسان فرهنگى است. پس بايد حقيقت را فهميد؛ بعد هم بايد همان حقيقت را تبليغ كرد. نميشود با شيوه‌‌‌‌‌‌‌هاى سياسى ـ شيوه‌‌‌‌‌‌‌هاى سياستگران و سياستمداران ـ در عالم فرهنگ حركت كرد، اين خلاف شأن فرهنگ است. در عالم فرهنگ بايستى گره‌‌‌‌‌‌‌گشائى كرد؛ بايستى حقيقت را باز كرد، بايستى گره‌‌‌‌‌‌‌هاى ذهنى را باز كرد. و اين تبيين لازم دارد، يعنى همان كار انبياء؛ فصاحت و بلاغتى هم كه گفته‌‌‌‌‌‌‌اند در بيان لازم است، بلاغتش به اين معناست. اگر چه كه بلاغت را در كتب فنى به معناى مطابقه‌‌‌‌‌‌‌ى با مقتضاى حال معنا ميكنند، اما آن يك معناى خاصى از بلاغت است؛ معناى اوّلى و صريح بلاغت اين نيست؛ بلاغت يعنى رساندن، بلاغ يعنى رساندن. اينى كه مثلاً ميگويند حافظ اين شعر فصيح و بليغ را گفته، بليغش يعنى چه؟ يعنى مناسب مقتضاى حال گفته؟ چه ميدانيم ما آن وقتى كه اين شعر را گفته، مقتضاى حال بوده يا نبوده! ما الان داريم نگاه ميكنيم؛ بحث اقتضاى حال نيست؛ يعنى رساست. بليغ يعنى رسا؛ رسا بگوئيد، روشن بگوئيد، مبيَّن بگوئيد؛ اما آنچه را كه ميفهميد بگوئيد؛ هيچ انتظار نيست ـ حق هم نيست كه انتظار باشد ـ كسى بر خلاف فهميده‌‌‌‌‌‌‌ى خودش حرف بزند. سعى هم بكنيد كه آنچه كه فهميديد درست باشد.
من به شما عرض ميكنم كه اين حركت عظيم انقلاب اسلامى، يك حركت تمام شده نيست. حالا يك گوشه‌‌‌‌‌‌‌ى از لشكر آن من و شمائيم كه حالا يك ذره مثلاً اهل ادب و فرهنگ و اينها محسوب ميشويم؛ «و للَّه جنود السّماوات و الارض»؛ لشكر او زمين و آسمان نميشناسد؛ «و كان اللَّه عزيزا حكيما»؛ خدا عزيز است ـ عزيز يعنى غالبِ لايغلب، يعنى بى‌‌‌‌‌‌‌نياز از همه ـ من و شما هم حالا يك گوشه‌‌‌‌‌‌‌اى از كار را در دست ميگيريم. اين حركت عظيمى كه با انقلاب اسلامى شروع شد، يك حركت تمام شده نيست؛ مطلقاً تمام شده نيست، آن حركت ادامه دارد. همينى كه حالا معمول شده كه در بيانها و در تلويزيون و توى تبليغات و توى دادگاه و توى زبان همه، ميگويند: جنگ نرم؛ راست است، اين يك واقعيت است؛ يعنى الان جنگ است. البته اين حرف را من امروز نميزنم، من از بعد از جنگ ـ از سال 67 ـ هميشه اين را گفته‌‌‌‌‌‌‌ام؛ بارها و بارها. علت اين است كه من صحنه را مى‌‌‌‌‌‌‌بينم؛ چه بكنم اگر كسى نمى‌‌‌‌‌‌‌بيند؟! چه كار كند انسان؟! من دارم مى‌‌‌‌‌‌‌بينم صحنه را، مى‌‌‌‌‌‌‌بينم تجهيز را، مى‌‌‌‌‌‌‌بينم صف‌‌‌‌‌‌‌آرائى‌‌‌‌‌‌‌ها را، مى‌‌‌‌‌‌‌بينم دهانهاى با حقد و غضب گشوده شده و دندانهاى با غيظ به هم فشرده شده عليه انقلاب و عليه امام و عليه همه‌‌‌‌‌‌‌ى اين آرمانها و عليه همه‌‌‌‌‌‌‌ى آن كسانى كه به اين حركت دل بسته‌‌‌‌‌‌‌اند را؛ اينها را انسان دارد مى‌‌‌‌‌‌‌بيند، خب چه كار كند؟ اين تمام نشده. چون تمام نشده، همه وظيفه داريم. وظيفه‌‌‌‌‌‌‌ى مجموعه‌‌‌‌‌‌‌ى فرهنگى و ادبى و هنرى هم وظيفه‌‌‌‌‌‌‌ى مشخصى است: بلاغ، تبيين؛ بگوئيد، خوب بگوئيد. من هميشه تكيه بر اين ميكنم: بايستى قالب را خوب انتخاب كنيد و هنر را بايستى تمام عيار توى ميدان بياوريد؛ نبايد كم گذاشت، تا اثر خودش را بكند.
مي‌بينيد، ديگران با اين كارهاى هنرمندانه‌‌‌‌‌‌‌اى كه بعضاً دارند، دارند يك باطلهائى را تبليغ ميكنند؛ شگفت اينكه ما هم همان حرفها را قبول ميكنيم! همين سريال كره‌‌‌‌‌‌‌اى كه دارد پخش ميشود و همه دارند آن را مى‌‌‌‌‌‌‌بينند، يك تاريخ‌‌‌‌‌‌‌سازى و افسانه‌‌‌‌‌‌‌ى باطل است؛ آدم اگر بخواهد توى شاهنامه بگردد و اينجور داستانى را پيدا كند، ده پانزده تا از اين داستانها ميشود پيدا كرد. منتها طرف هنر به كار برده؛ وقتى كسى هنرمندانه كار ميكند، پاداشش همين است كه جنابعالى هم كه هيچ علاقه‌‌‌‌‌‌‌اى به آن تاريخ و به آن فرهنگ نداريد، مى‌‌‌‌‌‌‌نشينيد و با كمال علاقه گوش ميكنيد و خواهى نخواهى آن فرهنگ را جذب ميكنيد! اين خاصيت هنر خوب است[2].

 


[1]. بيانات در ديدار با شعراى سازمان تبليغات اسلامى31/01/1369
[2]. بيانات در ديدار جمعى از شعرا 14/06/1388


   تاریخ ارسال  :   1391/9/18 در ساعت : 11:37:40   |  تعداد مشاهده این شعر :  1194


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

امیر سیاهپوش
1391/9/18 در ساعت : 11:49:46
سلام بر دوستان ارجمند و بزرگوار
این روزها وقتم خیلی کمه و متاسفانه فرصت نمی کنم اشعار خوب دوستان ارجمند را بخوانم. امیدوارم حمل بر بی اعتنایی و بی اشتیاقی نشده باشد.
انشاءالله سر فرصت با افتخار دفترهای پربارتان را مرور می کنم.
علی یار شما
علی سعادتخانی
1391/9/18 در ساعت : 20:33:47
بابت این کار ارزشمند صمیمانه از شما سپاسگزارم اخوی/
---------
زنده باشی وظیفه است
سید حکیم بینش
1391/9/18 در ساعت : 19:32:7
از سخنان مقام معظم رهبری فیض بردیم درود بر شما و انتخاب شما
---------
زنده باشی سید. وظیفه است
ملیحه رجائی
1391/9/18 در ساعت : 14:28:0
تشکر استاد
----------
زنده باشی
حمیدرضا دولتی (معراج)
1391/9/19 در ساعت : 23:15:45
سلام ممنون از شما جناب سیاهپوش
یاعلی
------
سلام زنده باشی
سحر دگلی (آریایی)
1391/9/18 در ساعت : 16:50:55
سلام و عرض ادب بزرگ جناب سیاهپوش ارزشمند
سپاسگزارم
استفاده بردیم

بهترین ها از آنتان

--------------
زنده باشی بانو
ممنون
بازدید امروز : 851 | بازدید دیروز : 9,349 | بازدید کل : 123,034,310
logo-samandehi