ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



يارب سحرچه ولوله اي درميان باغ/درسوگ كشتگان شقايق نژادبود؟!
 تجلي زين العباد
1
بر نيزه ماه و دست گل افشان باد بود
وقت طلوع ،زمزمه اش ان يكاد بود
 
آنجا ميان دشنه ي ابن زياد ها
بر نيزه ها فرود كبوتر زياد بود
 
"بر نيزه ها طلوع سر سر بدارها"
صحرا شگفت در تب صبح معاد بود
 
يارب سحر چه ولوله اي در ميان باغ
در سوگ كشتگان شقايق نژاد بود ؟!
 
چاووش صبح محشر و يك قوم در خروش
يك پرده از تجلي زين العباد بود
 
در هر بهار چشم به شط فرات داشت
در باغ لاله، راوي فصل جهاد بود
 
اين خطبه ها صحيفه ي سرخ قيام اوست
 بر شاميان ادامه ي ماه تمام اوست
 
2
مي خوانم از حوالي شب كوچه هاي شام
چون ابر شرحه شرحه غزل هاي نا تمام
 
بانگ دراي قافله اي را شنيده ام
بين فرود سنگ و هياهوي خاص و عام
 
او كيست در ميانه ي زنجير در خروش؟!
چون ذوالفقار حيدري آشفته در نيام
 
تا خطبه خواند شهر سراسر بلند شد
در حيرت از تجلي سرهاي تشنه كام
 
بر مركبي بدون عماري ست ماه من
در خود شكسته مي شنوم خطبه را مدام
 
بين درنگ قافله شرح قيام را
مي خوانم از صحيفه ي سجادي امام
 
سرداد تا خروش انابن القتيل را
خاموش كرد همهمه و قال و قيل را
 
3
 
يا ايهاالخطيب! پس از اين خموش باش
بر خطبه ها ي معجزه يكباره گوش باش
 
ياايهاالخطيب! فرود آ از آ ن بلند
كمتر عبيد ملعبه اي دين فروش باش  
 
اينجا منم خزائن عرشي ست  در كفم
دور از خزانه ي زر و آن ناز و نوش باش
 
از سنگ فرش كاخ رها شو درآ به عرش
يعني مريد سيدي آيينه پوش باش
 
دارالخلافه دستخوش برق  آه ماست
صبح قيامت است پس از اين به هوش باش
 
خورشيد در ميانه زنجير خطبه خوان
اي شام بي ستاره سراپا خروش باش
 
 
از كربلا ادامه ي توفان مي آورد
فوج پرندگان پريشان مي آورد
 
4
در چشم او درخت ، كتابي ست شعله ور
اورا به باغ لاله خطابي ست شعله ور
 
 
دلواپس اسارت گل هاي هاشمي ست
هر گل از آن بهار گلابي ست شعله ور
 
در مجلس يزيد نگاهش به نيزه ها
بر خيزران و شط شرابي ست شعله ور
 
يك كهكشان ستاره ي سرخ ست پيش رو
از چشمشان فرود شهابي ست شعله ور
 
با خيزران به گونه ي قرآن كه مي زند
هر آيه اش نزول عذابي ست شعله ور
 
اي كشتگان تشنه شهيدان كيستيد
باز از گلوي عشق جوابي ست شعله ور
 
5
 
ماه مرا تو هر شبه بربام ديده اي
در موج خيز ظلمت ايام ديده اي
 
در پرده ي حجازي اذانش شنيده اي
او را ميان جذبه ي احرام ديده اي
 
او را چه ناشناس، شبانگاه تا سحر
آهسته بين  كوچه  ي ايتام  ديده اي
 
مي پرسم از مدينه تو هر شب امام را
در كوچه هاي گمشده گمنام ديده اي
 
او را به چشم خصم جفا پيشه ي عجب
آيينه ي مجسم اسلام ديده اي

 بنويس شرح مصحف سجادراكه تو
اوراشهيدعشق،سرانجام ديده اي
 
6
بگذار تا حديث فرزدق بياورم
از آن شراب ،مستي مطلق بياورم
 
ذي الحجه بود همهمه در مسجد الحرام
لبيك حاجيان و هياهوي و ازدحام
 
روزي رسيد كوكبه اي شوم در حرم
آمد ميان تلبيه ها ناگهان هشام
 
يك دم صدا زدند هلا كوچه وا كنيد
اما تكان نخورد كس آنجا به احترام
 
در گير و دار همهمه ها ناگهان رسيد
از راه مثل ماه شب چارده امام
 
صف ها زهم شكافته شد پيش پاي او
مي رفت جانب حجر آن گاه گام گام
 
پرسيد از هشام كسي اين شكوه كيست؟
اين ست اصل كوكبه ي شاهي اين مقام
 
فرياد زد فرزدق و كم كم قصيده شد
خلعت براي آخرتش آفريده شد
7
از من بپرس كيست كه معشوق عالم ست
شعر من از صحيفه ي اين باغ شبنم ست
 
او كيست ابن مروه و بطحاست ،ابن نور
از اوست اگر كه ركن و مقام ست و زمزم ست
 
اين سنگريزه ها به شهادت سخن كنند
در دست او كه معجزه هايش دمادم ست
 
دار الشفاست چشمش و هنگامه مي كند
 دستش براي هر دل مجروح مرهم است
 
دارد به روي دست سفرنامه ي قيام
او وارث حسين ذبيح محرم است
 
اين شعر خسته از نفس افتاد نيمه شب
در غربت صحيفه ي سجاد نيمه شب
کلمات کلیدی این مطلب :  يارب ، سحرچه ، ولوله ، اي ، درميان ، باغ/درسوگ ، كشتگان ، شقايق ، نژادبود؟! ،

موضوعات :  عاشورایی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/9/10 در ساعت : 22:5:19   |  تعداد مشاهده این شعر :  1095


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اصغر اکبری
1391/9/11 در ساعت : 15:37:47
سلام برادر
مرحبا....
يارب سحر چه ولوله اي در ميان باغ
در سوگ كشتگان شقايق نژاد بود ؟!

اشتباه تايپي:
در چشم او درخت ، كتابي شعله ور
اورا به باغ لاله خطابي ست شعله ور
نغمه مستشارنظامی
1391/9/11 در ساعت : 17:25:51
از كربلا ادامه ي توفان مي آورد
فوج پرندگان پريشان مي آورد

بسیار زیبا و فخیم بود پاینده باشید
محمد شکری فرد
1391/9/11 در ساعت : 15:19:4
سلام آقای انصاری نژاد...ترکیب بند بسیار زیبایی خواندم و اموختم...

به امید دیدار.
رضا نیکوکار
1391/9/11 در ساعت : 8:4:40
درود بر شما
مأجور باشید انشاالله...
مصطفی پورکریمی
1391/9/11 در ساعت : 21:36:30
سلام جناب استاد انصاری نژاد گرامی

ترکیب بند بسیار زیبا و پرنکته ای بود اشراف شما بر مباحث فقهی و کلامی ستودنی ست . یاد فرزدق هم زنده شد
سید نقی عباس «کیفی»
1391/9/17 در ساعت : 0:8:42
درود

شعر زیبایی از شما خواندم. شادی برای شما.
ملیحه رجائی
1391/9/16 در ساعت : 22:13:58
طیب ا..
ماجور باشید
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 5 ماه و 8 روز و 21 ساعت و 32 دقیقه و 10 ثانیه است همراه شماییم 455491930.582 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 392 | بازدید دیروز : 6,975 | بازدید کل : 123,419,545
logo-samandehi