برکه ی خیال ...
توی برکه ی خیالت ،
منم اون قایق حیرون
توی خاطرات و یادم
تویی اون همیشه مهمون
توی اوج بی کسی هام
اسم تو وِرد زبونم
توی نحسیِ جدایی
یاد تو آرووم جونم
نفس از شماره میره
وقتی از تو می نویسم
پُرِ حسرت شده بی تو
چشای پُر اشک و خیسم
دل عاشق ، دل داغون
باز داره بهونه ی تو
می شینه تو ماتم و غم
باز شده دیوونه ی تو
بگو جون من ! کی بوده ؛
به خیال تو پریشون؟
یا کی بیشتر از نگاهم ،
بوده ازعشق تو پُر خون ؟
بُغض این صدامو دیدی،
آخرین لحظه ی دیدار؟
هِق هِق دلو شنیدی ؛
موقعِ خدا نگهدار ؟؟...
.....
کاش می شد که با تو باشم !
از الان تا ته دنیــــــا
روی ماســـه هایِ رویا
بکشیم نقشه ی فردا
!!! ....
توی برکه ی خیالت ،
منم اون قایق حیرون
توی خاطرات و یادم
تویی اون همیشـــه مهمون
تاریخ ارسال :
1391/8/11 در ساعت : 15:56:55
| تعداد مشاهده این شعر :
1006
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.