ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
آخرین اخبار
۞ :: خورشید در اوج فلک یک روز؛ آزادی‌ات را می کشد فریاد
۞ :: رهبر انقلاب نقد اجتماعی و سیاسی در شعر طنز را به رسمیت می‌شناسند
۞ :: برگزاری بیست و دومین همایش ادبی سوختگان وصل با موضوع شهدای خدمت
۞ :: انعکاس دردهای بیماران ای‌بی در "شعر پروانگی"
۞ :: شعرهای علیرضا قزوه در "باغ دوبیتی"
۞ :: اعضای هیات علمی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر
۞ :: فکری به حال فرزندخواندگی جشنواره شعر فجر کنید
۞ :: پیکر علیرضا راهب روز شنبه (هفتم تیرماه) تشییع می‌شود
۞ :: مومنی، حوزه هنری را «مومنانه» اداره کرد
۞ :: قزوه: تغییر مدیریت در حوزه هنری، آرام، حساب‌شده و عاقلانه بود
۞ :: مجموعه سروده‌های سیده بلقیس حسینی،‌ شاعر فارسی‌زبان هندوستانی، در مجموعه‌ای با عنوان «در انتظار جمعه آخر» منتشر شد.
۞ :: اختصاصی : شب استاد حمید سبزواری با عنوان پدر شعر انقلاب
۞ :: اختصاصی : کیش برای پنجمین بار شعرباران می‌شود
۞ :: سیروس مشفقی (شاعر) درگذشت
۞ :: اختصاصی : ویژه برنامه " مناجات در ادب فارسی"
۞ :: اختصاصی : گزارشی از برگزاری شب شعر بزرگ قدس در گروه بین المللی هندیران در واتساپ
۞ :: نشست ادبی «از آزادسازی خرمشهر تا آزادسازی قدس»
۞ :: شاعران و نویسندگان برای «فلسطین آزاد» قلم می‌زنند
۞ :: اختصاصی : محمدعلی عجمی، شاعر تاجیک درگذشت.
۞ :: نخستین دوره مجازی کارگاه تخصصی شعر هیأت برگزار می‌شود



نثر روز

احمد عزیزی

یاسین چه سوره طاووس رنگی ست. آدم را نسبت به سیادت جنگل خاضع می کند. من، در الرحمن غرق شده ام. الرحمن دست مرا گرفت و از الشیطان جدا کرد. الرحمن سخاوتی ست به اندازه ی کائنات. سفره ای است که تمام ذرات هستی بر خوان کرم او می چرخند. سوره مریم از عطر مسیح پر است. انسان بر بلندای هر آیه ای عیسایی را می بیند ه از گلهای جهان بر می خیزد و به ملکوت آسمانها عروج می کند . سوره مائده مرا گرسنه می کند. هر روز نزدیکی های والعصر، ناچارم پس از قرائت مائده بروم قهوه خانه و یک کاسه " من " و " سلوی " سفارش بدهم . سوره طور سینه ام را مثل سینا می کند. روی ایوان خوابم می برد، در حالی که آغوشم پر از لن ترانی ست. من دیوانه می شوم و مثل موسایی گرسنه در کائنات قدم می زنم و رب ارنی رب ارنی می گویم. ناگهان دوشیزه تجلی در حالی که ابروانش قلب قوسین است ، نزدیکم می آید و با آن لبهای مجرد می گوید: چند دفعه باید پستانک لن ترانی بر دهان تو بگذارم. من واقعاً از سوره طور می لرزم هر شب صدای صاعقه الهی را خواب می بینم. که کوههای نفسانیت مرا شعله ور کرده است. کبریا، قدم بر گلوی نیازم می گذارد و من مثل عجزی زیبا در آستانه ی ناز سربلندش ناله می کنم. سوره ی طور زلزله خیزاست. آدم را به خشیت تماشا می رساند و حوا را به حیرت مکاشفه می نشاند . گاهی وقتها از بس خوف مرا فرا می گیرد که احساس می کنم آتش طور بر قلب من نازل شده است . یک بنی اسراییل وسوسه به جانم می افتد . احساس می کنم در نیل غرق شده ام و مرا به کام فرعون انداخته اند و من تشنگی خود را از اشک دختران شعیب فرو می نشانم. طور در عین حال درختان سرسبز تجلی دارد. در طور گیاهانی می روید که خاصیت آن تخیل شدید الهی است. زیر درختانی نشسته ای که انی انا ا... نام دارد / یک جفت نعلین ریاضت دم پا انداخته ای که حالا آن را باید از مقام وزارت سلوک خلع ید کنی ! کسی که با کفش نمی رود روی قالی تجلی / باید نعلیت دانش و هوشت را پا کنی! باید کفش های مکاشفه ات را دم در بگذاری.


تاریخ ارسال :   1391/6/7 در ساعت : 18:43:11       تعداد مشاهده : 301



کسانی که این مقاله را می پسندند :



ارسال نظر :

بازدید امروز : 5,117 | بازدید دیروز : 6,126 | بازدید کل : 123,417,295
logo-samandehi