ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
آخرین اخبار
۞ :: خورشید در اوج فلک یک روز؛ آزادی‌ات را می کشد فریاد
۞ :: رهبر انقلاب نقد اجتماعی و سیاسی در شعر طنز را به رسمیت می‌شناسند
۞ :: برگزاری بیست و دومین همایش ادبی سوختگان وصل با موضوع شهدای خدمت
۞ :: انعکاس دردهای بیماران ای‌بی در "شعر پروانگی"
۞ :: شعرهای علیرضا قزوه در "باغ دوبیتی"
۞ :: اعضای هیات علمی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر
۞ :: فکری به حال فرزندخواندگی جشنواره شعر فجر کنید
۞ :: پیکر علیرضا راهب روز شنبه (هفتم تیرماه) تشییع می‌شود
۞ :: مومنی، حوزه هنری را «مومنانه» اداره کرد
۞ :: قزوه: تغییر مدیریت در حوزه هنری، آرام، حساب‌شده و عاقلانه بود
۞ :: مجموعه سروده‌های سیده بلقیس حسینی،‌ شاعر فارسی‌زبان هندوستانی، در مجموعه‌ای با عنوان «در انتظار جمعه آخر» منتشر شد.
۞ :: اختصاصی : شب استاد حمید سبزواری با عنوان پدر شعر انقلاب
۞ :: اختصاصی : کیش برای پنجمین بار شعرباران می‌شود
۞ :: سیروس مشفقی (شاعر) درگذشت
۞ :: اختصاصی : ویژه برنامه " مناجات در ادب فارسی"
۞ :: اختصاصی : گزارشی از برگزاری شب شعر بزرگ قدس در گروه بین المللی هندیران در واتساپ
۞ :: نشست ادبی «از آزادسازی خرمشهر تا آزادسازی قدس»
۞ :: شاعران و نویسندگان برای «فلسطین آزاد» قلم می‌زنند
۞ :: اختصاصی : محمدعلی عجمی، شاعر تاجیک درگذشت.
۞ :: نخستین دوره مجازی کارگاه تخصصی شعر هیأت برگزار می‌شود



نثر روز

ضیاء الدین خالقی

پروردگارا! مرا به راهي هدايت کن، به جايي، جهاني، آني، که در سايه‌ها محو نخواهد شد و زيرِ نورِ جاودانه‌ات به روشني خواهد رسيد.
پروردگارا! دست و دلم را به پاهايي ببخش که با تدبيرِ عصاي تو مي‌انديشد و جز به راهِ تو گام برنمي‌‌دارد.
پروردگارا! دهانم را جز به عشق باز مفرما! جز به حقيقتِ کسي که دوست دارد از لبم سيب را جمله‌جمله بچيند و از دهانم دانه‌هاي انار را کلمه‌کلمه بنوشد.
پروردگارا! مرا به کسي ببخش که او، لا‌به‌لاي گُلها عطر پيچيده است و از هزار‌تُوهاي قلبم گاهي به ناگاه شعر مي‌پَراکَنَد. الهي! از من پنهانش مکن، که شرمِ گونه‌هايش را پيش از اين بر سپيدي کاغذ، بر شعرهاي سپيدم، سرخ‌تر از خونم نوشته‌ام.
پروردگارا! نه‌تنها دست و دل و زبانم را، که حقيقتِ جانم را، و نامِ حقيقيِ آن جهانم را، بي‌قرارِ کسي فرما، که از دامانِ فرشته‌هاي آسمانت، از آستينِ پنهانت، فرود مي‌آيند.
پروردگارا! براي من که خارِ زمينم و خارستانِ تنهايي، از دنيايي ديگر، از ديگر دنيايي، از مرکزِ روشنايي، يکي گُل، يکي قطرة تابان فرو فرست، که بسيار تاريکم؛ آن‌قدر که نمي‌دانم و نمي‌‌توانم بر اين باغ، بر اين درختِ آسمان، بر اين آسمانِ درخت، يکي ماه و ستاره‌هاي فراوان بنويسم.


تاریخ ارسال :   1391/6/7 در ساعت : 18:43:9       تعداد مشاهده : 270



کسانی که این مقاله را می پسندند :



ارسال نظر :

بازدید امروز : 5,155 | بازدید دیروز : 6,126 | بازدید کل : 123,417,333
logo-samandehi