ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
آخرین اخبار
۞ :: خورشید در اوج فلک یک روز؛ آزادی‌ات را می کشد فریاد
۞ :: رهبر انقلاب نقد اجتماعی و سیاسی در شعر طنز را به رسمیت می‌شناسند
۞ :: برگزاری بیست و دومین همایش ادبی سوختگان وصل با موضوع شهدای خدمت
۞ :: انعکاس دردهای بیماران ای‌بی در "شعر پروانگی"
۞ :: شعرهای علیرضا قزوه در "باغ دوبیتی"
۞ :: اعضای هیات علمی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر
۞ :: فکری به حال فرزندخواندگی جشنواره شعر فجر کنید
۞ :: پیکر علیرضا راهب روز شنبه (هفتم تیرماه) تشییع می‌شود
۞ :: مومنی، حوزه هنری را «مومنانه» اداره کرد
۞ :: قزوه: تغییر مدیریت در حوزه هنری، آرام، حساب‌شده و عاقلانه بود
۞ :: مجموعه سروده‌های سیده بلقیس حسینی،‌ شاعر فارسی‌زبان هندوستانی، در مجموعه‌ای با عنوان «در انتظار جمعه آخر» منتشر شد.
۞ :: اختصاصی : شب استاد حمید سبزواری با عنوان پدر شعر انقلاب
۞ :: اختصاصی : کیش برای پنجمین بار شعرباران می‌شود
۞ :: سیروس مشفقی (شاعر) درگذشت
۞ :: اختصاصی : ویژه برنامه " مناجات در ادب فارسی"
۞ :: اختصاصی : گزارشی از برگزاری شب شعر بزرگ قدس در گروه بین المللی هندیران در واتساپ
۞ :: نشست ادبی «از آزادسازی خرمشهر تا آزادسازی قدس»
۞ :: شاعران و نویسندگان برای «فلسطین آزاد» قلم می‌زنند
۞ :: اختصاصی : محمدعلی عجمی، شاعر تاجیک درگذشت.
۞ :: نخستین دوره مجازی کارگاه تخصصی شعر هیأت برگزار می‌شود



نثر روز

حمید هنرجو

آفريننده من!
اي كه بهار را براي من به ارمغان آوردي و گامهاي مرا به گلگشت در چمن سبز طراوت خواندي! اي كه نهانخانه جانم را پر از آواز دوست دوست كردي و گوش دلم را با نواي عشق،پيوند دادي....
اي كه گل را آفريدي تا سايه سبز و مهربانش را بر سنگ فرش زمين ببخشايد و با نسيم ، عاشقانه سخن بگويد !
اي كه شبنم را آفريدي تا بر گونه هاي گل چكه كند و با هر چكه ، نام بلند و متبرك تو را به خاطر بياورد.اي كه نسيم را آفريدي تا دوره گرد كوچه هاي تخيل و تغزل باشد و عطر آيه هاي نوراني تو را به مشام تشنه عاشقان برساند.اي محراب گونه ها را آفريدي تادر سحرگاه خيس خاطره و نماز دسته دسته اشك ، سينه زنان و نوحه خوان تو را ركوع و سجده كنند!
اي كه به رود گفتي سخن بگويد و آنگاه كه او خدا خدا گفت ،به آغوش گرم و مهربان دريايش سپردي...
اي كه به قامت قيامت بر انگيز درخت ، سجده عشق آموختي و نور ناب هستي را در آوندهايش جاري ساختي!
اي معبود شب زنده داران واي قرار بيقراران ! به راستي كدام اشارت در برابر نگاه تو اختفا پذير است و كدام دشت سوزان و لم يزرع از آب بقا و مهرباني ات بي نياز؟
كدام دل مي خواهد كه باغچه ذكر تو نباشد و كدام حنجره با پنجره مناجات تو نسبت ندارد؟
كدام كتيبه بي نام نامي تو گشوده مي شود و كدام شاعر از اقيانوس مهرت نمي نوشد ؟
كريما!
تو خود مي داني كه بهار بي لطف تو سبز نيست و بيد مجنون بي اشارت آبي تو گيسو به دست باد نمي سپرد!
لطيفا! ماهيان به دريا ها و پرندگان به آسمانها و درختان به صحراها تو را تسبيح مي گويند و قلمها در دست و شمشيرها در نيام و زبان ها در كام تو را مي نگارند و مي خوانند و مي سرايند...
معبودا !
آلاله رويان تو تمناي باران دارند؟
اي نگارگربهار!
اين تو و اين كاسه هاي سرشار از سوال...!


تاریخ ارسال :   1391/6/7 در ساعت : 18:43:8       تعداد مشاهده : 274



کسانی که این مقاله را می پسندند :



ارسال نظر :

بازدید امروز : 5,324 | بازدید دیروز : 6,126 | بازدید کل : 123,417,502
logo-samandehi