نثر روز
سید ضیاءالدین شفیعی
1
وقتي آسمان در تصرف كركسهاست و زمين در محاصرة خرچنگهايي كه ريشهها و جوانهها را بيرحمانه هرس ميكنند...
... وقتي بارش يكريز اندوه و اخم، آرامش دشتها و دامنههاي پُرتپش را بر هم زده است و جز غيرت مردانة جوانان و نوجوانان، سدي فراروي دشمن نيست، مرهم كدام مدد و امدادي زخمهاي ناسور جوانمردان را التيام ميبخشد؟
روشناي كدام اميد چفيه بر زخم چاكچاك اين خاك سربلند ميبندد؟
2
وقتي در جنوب، خرمشهر ما چون كودكي در كوچههاي خواب سرگردان، جراحات ناگهانش را به آب كارون شست و در غرب، مريوانِ جوان، بازوان كبودش را به گردن كوههاي سرفراز حمايل كرد و در شمالِ غرب، زخم پيشاني پيرانشهر در همهمة توپها و غرش بيپايان هواپيماها از ياد رفت، كولهپشتي كوچك كدام امدادگر شتك خون شما را مرور كرد و بر شريانهاي بريدة شما مرهمي از مهرباني گذارد؟
3
در شبهاي سبك كوهستان و روزهاي گستردة دشت، وقتي عبور گلولهها وقوع جنگي نابرابر را فرياد ميزد و رزمندگان در معركة غيرت، گاه پس ديوار خرابهاي را سنگر ميساختند و گاهي ديگر گلولههاي اسلحهاي تازه به غنيمت گرفته شده را به سمت دشمن شليك ميكردند، اگر مردي بر خاك ميافتاد، همانها امدادگراني مسيحادم ميشدند كه در چهچهة مرموز مرگ، برادران پرپرشان را بر دوش گرفته و به زندگي دوباره دعوت ميكردند.
تاریخ ارسال :
1391/6/7 در ساعت : 18:43:6
تعداد مشاهده :
262
کسانی که این مقاله را می پسندند :
ارسال نظر :