ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
آخرین اخبار
۞ :: خورشید در اوج فلک یک روز؛ آزادی‌ات را می کشد فریاد
۞ :: رهبر انقلاب نقد اجتماعی و سیاسی در شعر طنز را به رسمیت می‌شناسند
۞ :: برگزاری بیست و دومین همایش ادبی سوختگان وصل با موضوع شهدای خدمت
۞ :: انعکاس دردهای بیماران ای‌بی در "شعر پروانگی"
۞ :: شعرهای علیرضا قزوه در "باغ دوبیتی"
۞ :: اعضای هیات علمی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر
۞ :: فکری به حال فرزندخواندگی جشنواره شعر فجر کنید
۞ :: پیکر علیرضا راهب روز شنبه (هفتم تیرماه) تشییع می‌شود
۞ :: مومنی، حوزه هنری را «مومنانه» اداره کرد
۞ :: قزوه: تغییر مدیریت در حوزه هنری، آرام، حساب‌شده و عاقلانه بود
۞ :: مجموعه سروده‌های سیده بلقیس حسینی،‌ شاعر فارسی‌زبان هندوستانی، در مجموعه‌ای با عنوان «در انتظار جمعه آخر» منتشر شد.
۞ :: اختصاصی : شب استاد حمید سبزواری با عنوان پدر شعر انقلاب
۞ :: اختصاصی : کیش برای پنجمین بار شعرباران می‌شود
۞ :: سیروس مشفقی (شاعر) درگذشت
۞ :: اختصاصی : ویژه برنامه " مناجات در ادب فارسی"
۞ :: اختصاصی : گزارشی از برگزاری شب شعر بزرگ قدس در گروه بین المللی هندیران در واتساپ
۞ :: نشست ادبی «از آزادسازی خرمشهر تا آزادسازی قدس»
۞ :: شاعران و نویسندگان برای «فلسطین آزاد» قلم می‌زنند
۞ :: اختصاصی : محمدعلی عجمی، شاعر تاجیک درگذشت.
۞ :: نخستین دوره مجازی کارگاه تخصصی شعر هیأت برگزار می‌شود



نثر روز

عبدالرحیم سعیدی راد

سلام.
هنوز هم به رسم روزهای گذشته هر صبح در چشمه ای، واژه ای را می شویم
که با عطر صلوات های تو آمیخته شده است.

صبحانه ام تکه ای نان سنگک است با خوشه ای از خاطرات سبز با تو بودن.

زمین هم هنوز می چرخد و من از روزهای تلخ و شیرینی که در پیش است چیزی نمی دانم.

حتی نمی دانم که این خیابان هايي كه چند وقت است نسیم عبوری را به خاطر نمی آورند، می توانند حرف دلم را به تو برسانند یا باید مثل این روزهای خاکستری، گرد این واژه ها چرخ بزنم و پیر شوم؟

کاش اینجا بودی و می شنیدی صدای گنجشک هایی را که آیه های باران را تلاوت می کنند.

گنجشک ها همیشه خبر آمدنی در صدایشان دارند...

کاش زودتر از راه می رسیدی و با دستمال سفیدت اشک هایم را...

نه!
کاش زودتر از راه می رسیدی و با دستمال سفیدت دلتنگی هایم را پاک می کردی.

نگاه کن!
این همه زخم بر صورت گلهاست
این همه دلتنگی بر دوش ساکنان خسته ی این خیابان ها.

این همه اشک در چشم خاکيان است ؛
و این همه شهید که درانتظار تو، پرچم فریاد بر شانه دارند.

نگاه کن چقدر مادران منتظر که با یاد تو ختم قرآن گرفته اند

...و این همه چراغانی و این همه تاق نصرت برای آمدن توست .

حرف های ناگفته بسیار است !... زودتر بيا!

همين!
دیگر عرضی ندارم.


تاریخ ارسال :   1391/6/7 در ساعت : 18:43:5       تعداد مشاهده : 258



کسانی که این مقاله را می پسندند :



ارسال نظر :

بازدید امروز : 5,380 | بازدید دیروز : 6,126 | بازدید کل : 123,417,558
logo-samandehi