
هویت ملی،اقتدار فردا،با حسین
سینا واحد
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است...»
آیا هیچ فکر کردهایم که در میان هزاران شعر و قطعه و رثائیه که برای امام حسین، توسط نبوغ قدرتمند ایرانی و ایرانیان فرهیخته، تولید شده و در برابر سفره گسترده فرهنگ گرای، چشم و ذهن و قلب ایران زمین، چیده شده، چرا، شعر «محتشم کاشانی» برای زنده باد «حسین» گفتن، در همه ایام و بویژه ماه یگانه و بی همتای «محرم»، انتخاب گشته و استفاده از آن در مجالس روضه و مجالس حسینی، تبدیل به یک سنت پرسطوت و خشنودی آفرین گشته و همه «گرایشهای زبانی و جغرافیایی» در برابر آن سر تعظیم فرود آوردهاند و پذیرای این نوع از ادبیات و زنده باد حسین گفتن، شدهاند.
آیا «این رفتار فرهنگی یکسان» در سراسر سرزمین مادری، از یک مدیریت با قدرت اجرایی کشوری به دست آمده؟! و آیا قدرت تبلیغات واحدی، توانسته به چنین هدف شگفت آفرینی دسترسی یابد!؟
و یا یک دولت قدرتمند، با استفاده از ابزار سلطه دولتی، توانسته چنین نمایش هماهنگی از رفتار فرهنگی را به نمایش تاریخ ببرد!؟
آنچه مسلم و قطعی است، این حقیقت است که در قرنهای گذشته «اندیشه و تفکر عملی» در ساخت دولتها، ضعیفتر از آن بوده که بتواند به درک قدرتمندانه و اقتدار گرایانه «رفتار فرهنگی یکسان»، در جغرافیای بزرگ هویت ملی، دسترسی پیدا کند و آن را با تبدیل نمودن به یک «هدف ملی»، به دنبال تحقق اجتماعی و سراسری آن باشد.
پس این «رفتار فرهنگی یکسان و همشکل» در مجالس حسینی، از کجا میآید؟ گرچه پاسخ به این پرسش سخت است و شاید هم ناممکن به نظر آید؛ اما میتوان وارد دایره آن شد و به گونهای تاریخی به آن جواب داد.
اگر جناب «محتشم کاشانی» را درست و «تاریخ گرایانه» ببینیم باید بگوییم، او کیست؟ «محتشم کاشانی» یک شخصیت معمول فرهنگی نیست؛ او یک خیال پرداز شب نشین که شب را به مدد یک پیاله سپری کند و در دنیای خیالوار خویش، سفر کند، نیست!
او، شاهد برتر و پرنبوغ «مشهد اردهال» است. او شاهد هرساله یک «قیامت منطقهای» در کاشان است. او شاهد چگونگی شهادت و مجاهدت حضرت «سلطان علی» در کاشان است و نیز او، شاهد نزدیک و نزدیکتر، هفتاد شمشیر شیدای زمانه حسینی است، که همراه و هم آواز با حضرت «سلطان علی»، «قیامتی منطقهای» را در سرزمین ایران، در برابر چشمان شیفته و جستوجوگر «محتشم» به چرخش درمیآورند و همه عقل و خیال و قلب او را دعوت به «دیدن» میکنند. «قیامتی» که هرساله یک بار جان میگیرد و میچرخد و پرواز میکند و دوباره فرود میآید و در این پرواز و فرود، آواز دعوتگری پر شیدایی را به «هویت ملی» منتشر میکنند؛ که هیچ روح و چشمی، در برابر آن نمیتواند، تنها یک تماشاگر و یک گذرنده از زمان باشد!
بنابراین جای تعجب نیست که چشم شاهد خیال تاریخی «محتشم» قدرتمندانه و با اقتدار زبانی آشکار، پرسش کند، پرسشی هدف گرایانه با تمام قدرت! پرسشی وطن دوستانه، با تمام صمیمیت! پرسشی آرمان خواهانه، با تمام فهم و درک و تعقل: که «باز این چه شورش است که در خلق عالم است- باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» و بعد... خود به این پرسشهای قدرتمندانه پاسخ میدهد. پاسخی که نه تنها قلب هر ایرانی، بل نفس هر ایرانی را، لبریز از سرور و تحرک تاریخی میکند که او را در سایه طاووس قدسی حق و حقیقت مینشاند و سپس او را در مسیری از اندیشه ورزی وطن خواهانه میبرد؛ که باید اعتراف کرد، سرانجام آن، همانا «هویت تاریخی» و «هویت ملی» ایرانیان نام دارد.
اگر قبول داریم که این پرسش قدرتمندانه «محتشم»، - باز این چه شورش...- پرسشی تاریخی و تکرار شونده و وطن خواهانه است، باید بپذیریم که «هویت ملی» سرزمین مادری ما، بدون مفهوم تاریخی این «شورش» هدفدار، پر لغزش و پر لرزش و بی بنیان است و آنهایی که به دنبال تعریف و تثبیت «هویت ملی» بدون کلمه قدرت آفرین حسین، هستند، «هویت ملی»ای میخواهند که «ضعف» عنصر اصلی و سازنده آن باشد! و بی گمان چنین تعریف و ساخت و ساز از «هویت ملی»، نه تنها خیانت به تاریخ فرهنگ و ادب و ادبیات ایران زمین است، بلکه خیانتی آشکار به آینده تاریخ ایران و ملت آینده آن میباشد.
«هویت ملی»ای که در آن پرچم سرخ موج آفرین و «شورش آفرین» حسینی، محو شده باشد، در برابر دشمنانگی «باد» هم، توان مقاومت ندارد، چه رسد به غرشهای «توفان سیاه»...
تاریخ ارسال :
1396/5/12 در ساعت : 13:16:31
تعداد مشاهده :
328