ستون طنز
از:ناصر فیض
سهل است که اُستان بکنی، یکشبه ده را
با آتش کبریت، کنی آب، زره را
از پیچ و خم گردنۀ پر مِه حیران
با بادبزن محو کنی تودۀ مه را
کاری کنی از قحط بزه، قشر بزهکار
یک عمر بگردند و نیابند بزه را
آنگونه شود عدل فراگیر که مردم
از هم نشناسند پس از این کِه و مِه را
(یا طبق یکی از نسخ خطی نایاب:
از هم نشناسند پس از این مِه و کِه را!)
با تیر و کمان آرش اگر زنده شود باز
جرئت نکند لمس کند مرکز زه را
طوری بشود فخر کند دانش امروز
بشکافی اگر جای اتم هستۀ به را
از گوجه به رُب میرسد آدم نه به انگور
در دیگ بجوشاند اگر گوجۀ له را
از قفل گذشتیم-بماند-که نشد باز
حاشا که کلید تو کند باز گره را!
تاریخ ارسال :
1395/11/15 در ساعت : 11:3:48
تعداد مشاهده :
993
کسانی که این مقاله را می پسندند :
ارسال نظر :