
جهان شعر، و «شعر جهانی»
عباس اوجی فرد
بحث ما در مورد شعر است؛ در مورد جهانی شدن شعر است؛ که آیا شعر ما خصوصا شعر معاصر ایران می تواند جهانی بشود؛ می تواند همگانی شود و آیا چنین شاسیتگی هایی دارد؟ و اصلا شعر چرا باید جهانی شود و یا اصلا چرا باید خودمان را به دردسر و زحمت بیاندازیم که شعرمان جهانی بشود ؟ به قول معروف مگر سرمان درد می کند که خودمان را به دردسر بیاندازیم ؟! شعری بگوییم و کتابی چاپ بکنیم برای خودمان؛ هر چه بخواهد از آب درآید؛ دیگر چه کار به بعد از آن داریم ! اگر بخواهیم با این طرز تفکر جلو برویم هیچ مشکلی نداریم. سری که درد نمی کند چرا دستمال ببندیم ؟! حالا شعرمان جهانی بشود چه می شود؛ جهانی نشود چه می شود. این ها یک سری سوالات ذهنی و فلسفی ست ؛ منطبق با خواسته های درونی یک جامعه و یا یک قشر وسیعی از جامعه که اگر در جهان این خواسته های درونی و ذهنی جامعه عمل به خود بپوشاند، قسمت اعظم مشکل ادبیات یک کشور یا همان شعر کشور برای همیشه حل خواهد شد. در این زمینه باید برنامه ریزی های دقیق و عمیق را در دستور کار داشت و راهکارها و امکانات را برای صعود و ترقی فراهم نمود.
یک شعر برای جهانی شدن و همه گیر شدن به همراه شاعرش باید چند ویژگی مشترک عالی را در ذات و خمیره خود داشته باشد به قرار زیر:
1ـ اندیشه عالی
2ـ احساس عالی
3ـ تصاویر عالی
4ـ زبان عالی
5ـ فرم عالی
همه این موارد باید کارکرد خود را به شکل عالی در شعر و گونه های دیگر ادبی به انجام برسانند تا یک شعر سراپا واقعی روی صفحات دفتر، کتاب یا هر چیز دیگر پدید آید.
این پنج عناصر یاد شده در تمام ژانرهای ادبی، شعر، داستان، رمان و دیگر هنرها مثل سینما، موسیقی و نقاشی می تواند پایه های اساسی و عالی یک شاهکار ادبی و هنری واقع بشوند.
برای نمونه در شعر می توانیم مولوی را مثال بزنیم که اکثر اشعارش نسبت به تمام شاعران ایران از یک پتانسیل بالایی فراتر از آنچه که تصور می شود برخوردار است. در اینجا دو بیت از یک غزل مولوی را می آورم برای روشن شدن کلام خود که خوانندگان برای خواندن این غزل به شکل کامل می توانند به خود دیوان شمس تبریزی مراجعه نمایند.
به گرد دل همیگردی ، چه خواهی کرد می دانم
چه خواهی کرد ، دل را خون و رخ را زرد می دانم
یکی بازی برآوردی که رخت دل همه بردی
چه خواهی بعد از این بازی دگر آورد ، می دانم ...
این غزل را که تا آخر بخوانیم؛ می بینیم که از یک سلامت کامل شعری برخوردار است و از مطلع تا مقطع هیچ چیزی از لحاظ ماهیت و ظرافت شعری کم ندارد. اندیشه یک طرف، احساس یک طرف، تصاویر یک طرف، زبان یک طرف و فرم یک طرف و همه در نهایت زیبایی در هم ادغام شده اند و این غزل را با این حس و شور و حال تشکیل داده اند و وزن طبیعی و آبشاری این غزل همراه با قافیه ها و ردیف ها، هیجان و لذت خاص این شعر را چند برابر کرده اند. اگر این غزل و دیگر غزل های پر شور و حال مولوی به زبان های خارجی به درستی و دقیق ترجمه شود؛ دیگر مخاطبان خارج از این مرزبوم را نسبت به شعر مولوی علاقمند و به هیجان و شور و حال وا می دارد و شعر اصیل فارسی از طریق ترجمه شعر شاعران بزرگ ایران زمین به زبان های خارجی تاثیر خود را بر ادبیات جهان و مردم جهان خواهند گذاشت.
تاریخ ارسال :
1395/1/19 در ساعت : 14:12:20
تعداد مشاهده :
174