ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
آخرین اخبار
۞ :: خورشید در اوج فلک یک روز؛ آزادی‌ات را می کشد فریاد
۞ :: رهبر انقلاب نقد اجتماعی و سیاسی در شعر طنز را به رسمیت می‌شناسند
۞ :: برگزاری بیست و دومین همایش ادبی سوختگان وصل با موضوع شهدای خدمت
۞ :: انعکاس دردهای بیماران ای‌بی در "شعر پروانگی"
۞ :: شعرهای علیرضا قزوه در "باغ دوبیتی"
۞ :: اعضای هیات علمی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر
۞ :: فکری به حال فرزندخواندگی جشنواره شعر فجر کنید
۞ :: پیکر علیرضا راهب روز شنبه (هفتم تیرماه) تشییع می‌شود
۞ :: مومنی، حوزه هنری را «مومنانه» اداره کرد
۞ :: قزوه: تغییر مدیریت در حوزه هنری، آرام، حساب‌شده و عاقلانه بود
۞ :: مجموعه سروده‌های سیده بلقیس حسینی،‌ شاعر فارسی‌زبان هندوستانی، در مجموعه‌ای با عنوان «در انتظار جمعه آخر» منتشر شد.
۞ :: اختصاصی : شب استاد حمید سبزواری با عنوان پدر شعر انقلاب
۞ :: اختصاصی : کیش برای پنجمین بار شعرباران می‌شود
۞ :: سیروس مشفقی (شاعر) درگذشت
۞ :: اختصاصی : ویژه برنامه " مناجات در ادب فارسی"
۞ :: اختصاصی : گزارشی از برگزاری شب شعر بزرگ قدس در گروه بین المللی هندیران در واتساپ
۞ :: نشست ادبی «از آزادسازی خرمشهر تا آزادسازی قدس»
۞ :: شاعران و نویسندگان برای «فلسطین آزاد» قلم می‌زنند
۞ :: اختصاصی : محمدعلی عجمی، شاعر تاجیک درگذشت.
۞ :: نخستین دوره مجازی کارگاه تخصصی شعر هیأت برگزار می‌شود



نثر روز

هميشه از خودم مي‌پرسم: چند سوت قطار تا آمدنت، چند ماه تا به خواب ديدنت و چند گلدان تا بهار مهرباني‌ات باقي مانده است؟
نه! ... بيهوده به آن دوردست‌ها خيره نشده‌ام. مي‌دانم كه آمدني در كار است و من به اميد همين آمدن، همه ديوارها را به شكل پنجره نقاشي كرده‌ام.
ديروز به دنبال تو به همه جا سر زدم. هم از نسيم سراغت را گرفتم، هم از گل سرخي كه در باغچه «جمكران» روييده بود. حتي از پرنده‌هايي كه در شعرهايم بال مي‌زدند نشاني‌ات را پرسيدم. همه جا نشاني از تو بود، اما خودت را پيدا نكردم.
امروز ولي گنجشك‌هاي‌ ايوان دلم، خبر آمدنت را جشن گرفتند. كاش بودي و لذت شنيدن ‌اين خبر را از چشم‌هاي منتظرم مي‌خواندي. كاش بودي و شكوفه‌هاي سيب را كه از شدت شوق بر گونه‌هايم بوسه مي‌زدند و تبريك مي‌گفتند مي‌د‌يدي ...
به دست‌هايم نگاه كن!... تمام روز را به يادت گل نرگس كاشته‌‌ام. تمام باغ‌هاي شعر را به دنبال گل‌واژه‌هايي كه بوي مهرباني تو را بدهند، زير پا گذاشته ام ... حاصل‌ اين تلاش، دسته‌گلي است كه با پاره‌هاي دلم تزئين شده است. مي‌دانم ‌اين هديه كوچكي است از من كه دريا دريا به پايت باريده‌ام؛ اما ‌اين كمترين بضاعت مرا بپذير!
باور كن دوست داشتن تو و انتظار بهار آمدنت به تمام رنج‌هاي عالم مي‌ارزد!
شايد اگر خودخواهي نبود، برايت مي‌نوشتم كه خداوند تو را براي دل من آفريده است. براي لحظه‌هاي آسماني من ... اما چقدر دور؟ ... چقدر فاصله؟ ... چقدر انتظار ... انتظار ... انتظار ...
انگار سهم من و تو از عشق همين انتظاري است كه مثل يك سيب بين ما تقسيم شده است ...
حالا، هنوز هم بعد از هزار و چند سال دوري و انتظار، به صبح آمدنت فكر مي‌كنم و به روزهايي كه پشت در منتظرند. زودتر بیا . همین.


تاریخ ارسال :   1394/3/6 در ساعت : 14:55:20       تعداد مشاهده : 840



کسانی که این مقاله را می پسندند :



ارسال نظر :

بازدید امروز : 4,650 | بازدید دیروز : 6,126 | بازدید کل : 123,416,828
logo-samandehi