نثر روز
هیچ کس نمی داند آغاز اقیانوس از کجاست و پایانش تا کجا؟
آغاز تو را اما همه دیدند که در دست های زنی، از پس دیوارهای کعبه بیرون آمدی و لبخند زدی؛ دیوارهایی که پیش پای خورشید شکاف برداشت، تا روزگار معصوم عدالت آغاز شود؛ تا آفتاب، قدم بر خاک بگذارد.
شکاف های تاریخ، چه عجیب اند! تاریخ، شکاف های مقدس خود را از یاد نخواهد برد؛ چه آنجا که عصای معجزه، دریا را شکافت، چه آنجا که یُمن قدوم نوزاد بلندبالایی، دیوارهای بیت العتیق را و چه آنجا که سال های بعد، همان مولود معصوم، درهیئت سجده ای مهربان، با لب های پرهیز رمضان، با فرق شکافته، خطبه رستگاری خواند و محراب خونین را به لرزه افکند.
تاریخ ارسال :
1394/2/9 در ساعت : 13:6:53
تعداد مشاهده :
909
کسانی که این مقاله را می پسندند :
ارسال نظر :