ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
آخرین اخبار
۞ :: خورشید در اوج فلک یک روز؛ آزادی‌ات را می کشد فریاد
۞ :: رهبر انقلاب نقد اجتماعی و سیاسی در شعر طنز را به رسمیت می‌شناسند
۞ :: برگزاری بیست و دومین همایش ادبی سوختگان وصل با موضوع شهدای خدمت
۞ :: انعکاس دردهای بیماران ای‌بی در "شعر پروانگی"
۞ :: شعرهای علیرضا قزوه در "باغ دوبیتی"
۞ :: اعضای هیات علمی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر
۞ :: فکری به حال فرزندخواندگی جشنواره شعر فجر کنید
۞ :: پیکر علیرضا راهب روز شنبه (هفتم تیرماه) تشییع می‌شود
۞ :: مومنی، حوزه هنری را «مومنانه» اداره کرد
۞ :: قزوه: تغییر مدیریت در حوزه هنری، آرام، حساب‌شده و عاقلانه بود
۞ :: مجموعه سروده‌های سیده بلقیس حسینی،‌ شاعر فارسی‌زبان هندوستانی، در مجموعه‌ای با عنوان «در انتظار جمعه آخر» منتشر شد.
۞ :: اختصاصی : شب استاد حمید سبزواری با عنوان پدر شعر انقلاب
۞ :: اختصاصی : کیش برای پنجمین بار شعرباران می‌شود
۞ :: سیروس مشفقی (شاعر) درگذشت
۞ :: اختصاصی : ویژه برنامه " مناجات در ادب فارسی"
۞ :: اختصاصی : گزارشی از برگزاری شب شعر بزرگ قدس در گروه بین المللی هندیران در واتساپ
۞ :: نشست ادبی «از آزادسازی خرمشهر تا آزادسازی قدس»
۞ :: شاعران و نویسندگان برای «فلسطین آزاد» قلم می‌زنند
۞ :: اختصاصی : محمدعلی عجمی، شاعر تاجیک درگذشت.
۞ :: نخستین دوره مجازی کارگاه تخصصی شعر هیأت برگزار می‌شود



نثر روز

شهر سرازیر می‌شود در حلقوم یک شادی بی تصویر. از خودش فاصله می‌گیرد که بخندد.
خنده‌های یک مسلول بی‌سرانجام که گور نشسته به انتظارش به قهقهه.
مردانش از سوز استخوان‌سوز بی‌وفایی به سمت باد رفته‌اند تا از هجوم سکوت قلب‌هایشان در امان بمانند
زن‌های شهری اما از کوبش شادمان و دردناک تنهایی‌هایشان برای هم قلب‌های بی‌شمار هدیه می فرستند.
شهیدان اتفاق‌های مگویند انگار که از پس دلدادگی یا نه! دیوانگی‌های بی‌سرایت به هم عشق تعارف می کنند بی که سربریدن و خون ریزی‌اش را دیده باشند.
تو بگو کدام خنده را شهر سر نبریده است این روزها که جشن خاک گرفته اند عاشقان بی‌تکلف بی‌جنون
تو بگو کدام شادی را این قلب‌های رنگ پریدۀ بی‌حجم به هم تقدیم می کنند تا من تمام دلم را برایت به هدیه بفرستم به کوچه‌های حضور
شهر خوب می‌داند که شعر بلند هم‌آغوشی‌های نگاه و شعور و شناخت جایش را به هایکوهای غریبه داده است،
به مستانگی‌های چک‌چک شرابی دوزخی که خود ندانم دوزخ کدام است و بهشت بودن تو کجا.
تو را که با باران‌های یکریز روی صورتم به دامن آلودۀ پاکدامنی‌های عشقم می فرستم
عشقم که زیر خاک‌های جنوب مدفون شده است و از شرق هیچ کلمه‌ای به راه راست آغوشت منتهی نمی‌شود
روز عشقی تاریخی را شهر جشن گرفته است در امتداد بی‌هویتی‌اش
بیا تا دوباره اهورامزدایی کنیم عشقبازی را درچهارراه‌های بت‌پرست بی‌ابراهیم
روزت مبارک شهر لاابالی


تاریخ ارسال :   1393/11/25 در ساعت : 10:35:6       تعداد مشاهده : 943



کسانی که این مقاله را می پسندند :



ارسال نظر :

بازدید امروز : 5,112 | بازدید دیروز : 6,126 | بازدید کل : 123,417,290
logo-samandehi