ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
آخرین اخبار
۞ :: خورشید در اوج فلک یک روز؛ آزادی‌ات را می کشد فریاد
۞ :: رهبر انقلاب نقد اجتماعی و سیاسی در شعر طنز را به رسمیت می‌شناسند
۞ :: برگزاری بیست و دومین همایش ادبی سوختگان وصل با موضوع شهدای خدمت
۞ :: انعکاس دردهای بیماران ای‌بی در "شعر پروانگی"
۞ :: شعرهای علیرضا قزوه در "باغ دوبیتی"
۞ :: اعضای هیات علمی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر
۞ :: فکری به حال فرزندخواندگی جشنواره شعر فجر کنید
۞ :: پیکر علیرضا راهب روز شنبه (هفتم تیرماه) تشییع می‌شود
۞ :: مومنی، حوزه هنری را «مومنانه» اداره کرد
۞ :: قزوه: تغییر مدیریت در حوزه هنری، آرام، حساب‌شده و عاقلانه بود
۞ :: مجموعه سروده‌های سیده بلقیس حسینی،‌ شاعر فارسی‌زبان هندوستانی، در مجموعه‌ای با عنوان «در انتظار جمعه آخر» منتشر شد.
۞ :: اختصاصی : شب استاد حمید سبزواری با عنوان پدر شعر انقلاب
۞ :: اختصاصی : کیش برای پنجمین بار شعرباران می‌شود
۞ :: سیروس مشفقی (شاعر) درگذشت
۞ :: اختصاصی : ویژه برنامه " مناجات در ادب فارسی"
۞ :: اختصاصی : گزارشی از برگزاری شب شعر بزرگ قدس در گروه بین المللی هندیران در واتساپ
۞ :: نشست ادبی «از آزادسازی خرمشهر تا آزادسازی قدس»
۞ :: شاعران و نویسندگان برای «فلسطین آزاد» قلم می‌زنند
۞ :: اختصاصی : محمدعلی عجمی، شاعر تاجیک درگذشت.
۞ :: نخستین دوره مجازی کارگاه تخصصی شعر هیأت برگزار می‌شود



نثر روز

از گیسوان پریشان دخترکان کوبانی می ریزم به سرزمین بی انتهای مادری ام که قرنهاست عشق آن را اشغال کرده است. با بافه های گیسوان زنان کوبانی طناب می اندازم به عمق آدمیت و خیره می شوم به شب مسلسل ها و تانکها و دلم می رسد به تو که آهسته آهسته شهر را تسخیر می کنی با صدای گام های خسته ات.
با یادهای خونین و حرف های کشدار کودکانت در ضجه های ناتمام اسارتشان.
پاییز می زند به شیشه که منم و من پنجره می شوم برای باران هایی که ازتو دریغ کرد آسمان داغ کوفه.
بی نشانی می رسم به نامت و می بارم باران های تند تنهایی ام را بر سر شهری که تو هرگز بدان نرسیدی و می شویم رد پای عهدنامه ها و نامه هایی با خون منجمد امضا شده را که آب برای همیشه ببرد آبروی جهان را وقتی سرت را نیزه ها بیشتر خواستند تا آغوش های سرد زمینی.
برهنه می دوم تا نام اساطیری ات را پاهای سوخته ام بال شود برای پریدن.
هر ظهر داغی به یاد صحرای گلباران لبهای تو می افتم فدای تشنگی ات همه ی شیدایی ی من, حرف بزن تا کاسه ی جان بریزم پشت پایت.
ای حقیقت راستین که رود اشک هایم نامت را به قران خوانی نیزه ها می برد و گریه های ممتد خار مغیلان.
از زخمی ترین شب تاریخ برمی گردم به بارانی ترین ماجرای هبوط که نام تو را آورد


تاریخ ارسال :   1393/8/3 در ساعت : 22:44:34       تعداد مشاهده : 894



کسانی که این مقاله را می پسندند :



ارسال نظر :

بازدید امروز : 5,174 | بازدید دیروز : 6,126 | بازدید کل : 123,417,352
logo-samandehi