ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
آخرین اخبار
۞ :: خورشید در اوج فلک یک روز؛ آزادی‌ات را می کشد فریاد
۞ :: رهبر انقلاب نقد اجتماعی و سیاسی در شعر طنز را به رسمیت می‌شناسند
۞ :: برگزاری بیست و دومین همایش ادبی سوختگان وصل با موضوع شهدای خدمت
۞ :: انعکاس دردهای بیماران ای‌بی در "شعر پروانگی"
۞ :: شعرهای علیرضا قزوه در "باغ دوبیتی"
۞ :: اعضای هیات علمی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر
۞ :: فکری به حال فرزندخواندگی جشنواره شعر فجر کنید
۞ :: پیکر علیرضا راهب روز شنبه (هفتم تیرماه) تشییع می‌شود
۞ :: مومنی، حوزه هنری را «مومنانه» اداره کرد
۞ :: قزوه: تغییر مدیریت در حوزه هنری، آرام، حساب‌شده و عاقلانه بود
۞ :: مجموعه سروده‌های سیده بلقیس حسینی،‌ شاعر فارسی‌زبان هندوستانی، در مجموعه‌ای با عنوان «در انتظار جمعه آخر» منتشر شد.
۞ :: اختصاصی : شب استاد حمید سبزواری با عنوان پدر شعر انقلاب
۞ :: اختصاصی : کیش برای پنجمین بار شعرباران می‌شود
۞ :: سیروس مشفقی (شاعر) درگذشت
۞ :: اختصاصی : ویژه برنامه " مناجات در ادب فارسی"
۞ :: اختصاصی : گزارشی از برگزاری شب شعر بزرگ قدس در گروه بین المللی هندیران در واتساپ
۞ :: نشست ادبی «از آزادسازی خرمشهر تا آزادسازی قدس»
۞ :: شاعران و نویسندگان برای «فلسطین آزاد» قلم می‌زنند
۞ :: اختصاصی : محمدعلی عجمی، شاعر تاجیک درگذشت.
۞ :: نخستین دوره مجازی کارگاه تخصصی شعر هیأت برگزار می‌شود



نثر روز

احسان مهدیان

مثل همیشه ام ولی نه مثل همیشه

بوق زدم ولی هیچکسی کنار نرفت

گازش را گرفتم اما تعرفه ها همینطور بالا کشیدند

دندانها به کرسی پناهنده اند

مگس ها پراکنده اند

بس که دوستان این روزها یادشان رفت از کدام قهوه خانه مادر دارند

هوای کسالت باری که در سینه ام تردد نمی کند از خس خس بالش است

شما!

همانی که آنطرف تر از کمربند مادرزاد از کت و کول افتاده می آیی!

ماهی این رود خانه خواب بالش ندیده و نیازی به بشقاب ندارد

من همه کارها را با صفحه کلید کوچک تبلت می رسم

رسم شما هرچه هست ما عقد و عروسی در طلاق می بندیم

از ریخت خاله ام خوشحالم

یعنی از دنده چپم که هیچ زنی عوضی نخوابید

اما تو می توانی از یال این اسب برای باد ناله کنی

من به صدای این رادیو از خجالت خوابت خوش

شما!

همینطور هاج و واج نایست

جمله ای که برای زنت می فرستی به مادرت سند نکن!

به دلیل کم بود وقت (مرا در مثنوی مولانا دنبال کنید ...)

بوق زدم اما کسی کنار نرفت

و چشم چپم سرگرم گریه نکردن است

از راست معلوم است به همین زودی ها پلیس می چسبد

حتی اگر در دلم ابر بهار را سفید بگیری

نه خواب دم مرگ است نه گربه های وقت حجله

فقط حال عاشقی را دارم که پیر شد


تاریخ ارسال :   1393/1/18 در ساعت : 23:39:15       تعداد مشاهده : 217



کسانی که این مقاله را می پسندند :



ارسال نظر :

بازدید امروز : 5,097 | بازدید دیروز : 6,126 | بازدید کل : 123,417,275
logo-samandehi