نثر روز
عباس محمدی
نمیدانم کجایی، اما هر روز برایت گل میچینم.
اگر بودی، مردانگیها، بوی تعفن نمیگرفت و دستهای سیاه تفرقه، کشورهای مسلماننشین را نمیبلعید. ما در تنهایی خویش، غرق میشویم و آوازهای ابوجهلها را صیقل میدهیم. ما از تو دور افتادیم.
هنوز بوی در نیمسوخته را از کوچههای تنگ مدینه میشنویم؛ از پشت صفحات غبارگرفته تاریخ.
هنوز کلمات و آیینهای زندگی تو زندهاند. اگر سیره تو فراگیر شود، دوباره عطر امامت، مشام روزهای تنها مانده ما را خواهد آکند.
کاش به ما یادآوری میکردی شیوه پیروان حقیقی را! کاش ما از این خواب زمستانی برخیزیم!
تاریخ ارسال :
1392/12/21 در ساعت : 19:42:51
تعداد مشاهده :
191
کسانی که این مقاله را می پسندند :
ارسال نظر :