ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
آخرین اخبار
۞ :: خورشید در اوج فلک یک روز؛ آزادی‌ات را می کشد فریاد
۞ :: رهبر انقلاب نقد اجتماعی و سیاسی در شعر طنز را به رسمیت می‌شناسند
۞ :: برگزاری بیست و دومین همایش ادبی سوختگان وصل با موضوع شهدای خدمت
۞ :: انعکاس دردهای بیماران ای‌بی در "شعر پروانگی"
۞ :: شعرهای علیرضا قزوه در "باغ دوبیتی"
۞ :: اعضای هیات علمی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر
۞ :: فکری به حال فرزندخواندگی جشنواره شعر فجر کنید
۞ :: پیکر علیرضا راهب روز شنبه (هفتم تیرماه) تشییع می‌شود
۞ :: مومنی، حوزه هنری را «مومنانه» اداره کرد
۞ :: قزوه: تغییر مدیریت در حوزه هنری، آرام، حساب‌شده و عاقلانه بود
۞ :: مجموعه سروده‌های سیده بلقیس حسینی،‌ شاعر فارسی‌زبان هندوستانی، در مجموعه‌ای با عنوان «در انتظار جمعه آخر» منتشر شد.
۞ :: اختصاصی : شب استاد حمید سبزواری با عنوان پدر شعر انقلاب
۞ :: اختصاصی : کیش برای پنجمین بار شعرباران می‌شود
۞ :: سیروس مشفقی (شاعر) درگذشت
۞ :: اختصاصی : ویژه برنامه " مناجات در ادب فارسی"
۞ :: اختصاصی : گزارشی از برگزاری شب شعر بزرگ قدس در گروه بین المللی هندیران در واتساپ
۞ :: نشست ادبی «از آزادسازی خرمشهر تا آزادسازی قدس»
۞ :: شاعران و نویسندگان برای «فلسطین آزاد» قلم می‌زنند
۞ :: اختصاصی : محمدعلی عجمی، شاعر تاجیک درگذشت.
۞ :: نخستین دوره مجازی کارگاه تخصصی شعر هیأت برگزار می‌شود



نثر روز

ابراهیم حسنلو

بانو!

روزگاران را در من مرثیه می خوانند .من درد روزگارانم .در من باحنجره ای ابدی دردی را می گریند تا در عروق زند گی آواز نور جاری باشد.

مهر را نیکی را روشنی را به خویشتن مژده داده ام من با پنجه ی جادویی محبت تورا می سرایم

انسان را می سرایم

عشق را می سرایم .

ای من دیوانه! ای آبروی من! ای حرمت انسان!ای راز خوب!

تو را مژده باد به تماشای من

هنگامی که ستارگان مهتاب را می نوازند و پرندگان حواس مرا به آبی لبریزجلب می کنند .وتکلم سبز درختان با رودخانه ها و تورا مژده باد به لحظه ای که من پر از خورشیدم ونوری مرا هاشور می زند.

تورا مژده باد به شکوهی که گاهی مرا دربرمی گیرد

به عشقی که مراست .به شاخه هایی که با دستهای من آب می نوشند.

به قلبهایی که از محبت من سرشارند به سینایی که در من است به خورشیدی که مرا می تابد وبا انگشت اشاره بامدادان بلندای افقی را نشانم می دهد.

به تماشای من بیا که فردایی را با امیدو شکوه در کوچه های ترانه و روشنی لبخند می زند.

تو را مژده باد به من که می خواهم مسافر همیشه راستی ونیکی باشم .

و به لحظه های متبرک من با نفس عاشقانه های زلالی وروشن .


تاریخ ارسال :   1392/9/19 در ساعت : 17:0:26       تعداد مشاهده : 350



کسانی که این مقاله را می پسندند :



ارسال نظر :

بازدید امروز : 5,302 | بازدید دیروز : 6,126 | بازدید کل : 123,417,480
logo-samandehi