
35
یادداشتی بر یکی از رباعیات حکیم عمر خیام
سید علی میر افضلی
بسال 507 هجری، ابوالحسن بیهقی، به همراه پدرش بر حکیم عمر بن ابراهیم خیامی وارد شد. حکیم، از حماسه بحتری بیتی خواند و سؤالی از بیهقی نوجوان پرسید. پاسخی نیکو داد. او را نواخت. حدود نیم قرن بعد، بیهقی که خود از کبار دانشمندان زمانه محسوب میشد، تتمهای بر صوان الحکمه ابوسلیمان سجستانی نگاشت و در آن شرحی دلچسب از احوال و آثار خیام قلمی کرد و از قول داماد خیام امام محمد بغدادی آورد: مشغول مطالعه الهیات شفا بود. چون به فصل واحد و کثیر رسید، خلال دندانش را لای اوراق کتاب نهاد و مرا گفت: جماعت را بخوان تا وصیت کنم. اصحاب جمع شدند و وصیت بجای آورد. آنگاه به نماز ایستاد و چیزی نخورد و نیاشامید تا نماز خفتن بگزارد. روی بر خاک نهاد و گفت: خداوندا! به قدر تواناییام ترا شناختم. پس مرا بیامرز. و جان تسلیم کرد (درة الاخبار، ص 73).
مطابق شرح بیهقی، خیام با ایمان درست از دنیا رفت. اما بسیاری از بزرگان همروزگار و یا آنان که بعد ازو میزیستند، با این سخن بیهقی همداستان نبودند و نیستند. همشهری خیام، عطار نیشابوری در کتاب الهینامهاش، ضمن حکایتی، از زبان بینندهای معروف، عمر خیام را مردی ناتمام معرفی کرده است که دارد در آن دنیا تاوان جهل خود را میپردازد (الهی نامه، ص 326). و ازو آتشینتر، قاضی جمالالدین قفطی است که در تاریخ الحکماء (تألیف در سالهای 624 ـ 646 ق)، در ایمان خیام تردید کرده و بواطن اشعار او را مارهایی دانسته است که شریعت را میگزد (عمر خیام، ص 34 ـ 35). در همین ایام، شمس تبریزی مراد مولانا، در پاسخ اشکال شیخ ابراهیم نامی، خیام را سرگردان نامیده است که سخنهایی درهم و بی اندازه و تاریک میگوید (مقالات شمس، ص 301). کار به جایی رسید که شاعر گمنامی را به نام یاری مذهّب که از تذهیبگران زبردست دوره تیموری بود و داعیه شاعری نداشت، رگ غیرت بجنبید و مجموعه رباعیاتی در رد عقاید و خیالات خیام ترتیب داد (بیاض سفر، ص 392).
نخستین رباعیی که از خیام روایت شده است، در رسالهای است از امام فخر رازی (متوفی 606 ق) در تفسیر قرآن در چهار فصل. و در فصل سوم که به تبیین امر معاد اختصاص دارد، به بیان اشکال کسانی میپردازد که به مسئله مرگ معترضند و آن را خلاف حکمت و تدبیر میدانند. در همین موضوع، به رباعیی از عمر خیام استناد میکند که در زمره همین طایفه معترضین قرار دارد (رباعیات خیام در منابع کهن، ص 23 ـ 24) :
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
باز از چه سبب فکندش اندر کم و کاست
گر خوب نیامد این بنا، عیب کراست
ور خوب آمد، خرابی از بهر چراست؟
تاریخ ارسال :
1392/3/26 در ساعت : 0:22:40
تعداد مشاهده :
224