ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
آخرین اخبار
۞ :: خورشید در اوج فلک یک روز؛ آزادی‌ات را می کشد فریاد
۞ :: رهبر انقلاب نقد اجتماعی و سیاسی در شعر طنز را به رسمیت می‌شناسند
۞ :: برگزاری بیست و دومین همایش ادبی سوختگان وصل با موضوع شهدای خدمت
۞ :: انعکاس دردهای بیماران ای‌بی در "شعر پروانگی"
۞ :: شعرهای علیرضا قزوه در "باغ دوبیتی"
۞ :: اعضای هیات علمی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر
۞ :: فکری به حال فرزندخواندگی جشنواره شعر فجر کنید
۞ :: پیکر علیرضا راهب روز شنبه (هفتم تیرماه) تشییع می‌شود
۞ :: مومنی، حوزه هنری را «مومنانه» اداره کرد
۞ :: قزوه: تغییر مدیریت در حوزه هنری، آرام، حساب‌شده و عاقلانه بود
۞ :: مجموعه سروده‌های سیده بلقیس حسینی،‌ شاعر فارسی‌زبان هندوستانی، در مجموعه‌ای با عنوان «در انتظار جمعه آخر» منتشر شد.
۞ :: اختصاصی : شب استاد حمید سبزواری با عنوان پدر شعر انقلاب
۞ :: اختصاصی : کیش برای پنجمین بار شعرباران می‌شود
۞ :: سیروس مشفقی (شاعر) درگذشت
۞ :: اختصاصی : ویژه برنامه " مناجات در ادب فارسی"
۞ :: اختصاصی : گزارشی از برگزاری شب شعر بزرگ قدس در گروه بین المللی هندیران در واتساپ
۞ :: نشست ادبی «از آزادسازی خرمشهر تا آزادسازی قدس»
۞ :: شاعران و نویسندگان برای «فلسطین آزاد» قلم می‌زنند
۞ :: اختصاصی : محمدعلی عجمی، شاعر تاجیک درگذشت.
۞ :: نخستین دوره مجازی کارگاه تخصصی شعر هیأت برگزار می‌شود



سخن هفته



29
از دفتر خاطرات يك مطلب
عمران صلاحی
_____________________________________________________


• شنبه:
من مطلبي هستم كه هنوز به ذهن نويسنده نيامده ام. چهارستون بدنم سالم است و ملالي نيست جز دوري شما.
• يكشنبه:
امروز به ذهن نويسنده رسيده ام. نويسنده مقداري از مرا در ذهنش سانسور مي كند. لطفاً به گيرنده هاي خود دست نزنيد، عيب از خود فرستنده است.
• دوشنبه:
نويسنده پشت ميز مي نشيند، يك ورق كاغذ سفيد جلويش مي گذارد و قلم به دست مي گيرد. اما قبل از اين كه قلم را روي كاغذ بگذارد، بلند مي شود و مي رود پرده را كنار مي زند، از پنجره نگاه مي كند ببيند هوا ابري است يا نه. فكر مي كند كه هوا ابري است. نويسنده دوباره مي آيد پشت ميز مي نشيند و شروع مي كند به نوشتن. ضمن نوشتن مقداري از مرا سانسور مي كند.
• سه شنبه:
خط خوردگي زياد دارم. نويسنده امروز مرا پاكنويس مي كند. بعضي كلمه ها را سبك سنگين مي كند و باز سر جايش مي گذارد. بعضي ها را برمي دارد و بو مي كند و مي گذارد كنار.
• چهارشنبه:
امروز به دست سردبير مجله رسيده ام. او هم چند پاراگراف مرا حذف مي كند. شامه اش تيزتر از نويسنده است.
• پنج شنبه:
سردبير مرا مي دهد به دست ويراستار مجله. او يك بار مرا از بالا به پايين مي خواند، يك بار از پايين به بالا، يك بار راست به چپ و يك بار چپ به راست و در هر خواندن تكه هايي را حذف مي كند.
• جمعه:
امروز تعطيل است و خوشحالم كه با من كسي كاري ندارد.
• شنبه:
رفته ام قسمت حروفچيني. حروفچين مرا مي برد پيش سردبير و مي گويد: «به نظر من بعضي از كلمه ها بودار است.»
اينجا هم مقداري از مرا بر مي دارند.
• يكشنبه:
زير دست نمونه خوان هستم. قديم ها به نمونه خوان مي گفتند غلط گير. او هم مرا مي برد پيش سردبير و مي گويد: «نويسنده در اينجا زده به فلان جا ! »
بخشي از مرا قيچي مي كنند و در مي آورند.
• دو شنبه:

به بخش صفحه بندي رفته ام. براي اين كه توي صفحه جا بگيرم، صفحه بند يك پاراگراف مرا بر مي دارد.
• سه شنبه:

• امروز به چاپخانه رفته ام و خيالم راحت است كه از هفت خوان گذشته ام، اما زهي خيال باطل. چاپچي به مدير مسئول مجله خبر مي دهد كه اين مطلب فلان جايش تند است. مدير مسئول هم شيلنگ را مي گيرد روي من تا تندي ام گرفته شود.

• چهارشنبه:
بي انصاف ها! بگذاريد اقلاً يك چيزي هم بماند براي اداره مميزي. پس براي چه حقوق مي گيرند؟!




تاریخ ارسال :   1392/3/6 در ساعت : 23:31:38       تعداد مشاهده : 442



کسانی که این مقاله را می پسندند :



ارسال نظر :

بازدید امروز : 4,948 | بازدید دیروز : 6,126 | بازدید کل : 123,417,126
logo-samandehi