ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
آخرین اخبار
۞ :: خورشید در اوج فلک یک روز؛ آزادی‌ات را می کشد فریاد
۞ :: رهبر انقلاب نقد اجتماعی و سیاسی در شعر طنز را به رسمیت می‌شناسند
۞ :: برگزاری بیست و دومین همایش ادبی سوختگان وصل با موضوع شهدای خدمت
۞ :: انعکاس دردهای بیماران ای‌بی در "شعر پروانگی"
۞ :: شعرهای علیرضا قزوه در "باغ دوبیتی"
۞ :: اعضای هیات علمی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر
۞ :: فکری به حال فرزندخواندگی جشنواره شعر فجر کنید
۞ :: پیکر علیرضا راهب روز شنبه (هفتم تیرماه) تشییع می‌شود
۞ :: مومنی، حوزه هنری را «مومنانه» اداره کرد
۞ :: قزوه: تغییر مدیریت در حوزه هنری، آرام، حساب‌شده و عاقلانه بود
۞ :: مجموعه سروده‌های سیده بلقیس حسینی،‌ شاعر فارسی‌زبان هندوستانی، در مجموعه‌ای با عنوان «در انتظار جمعه آخر» منتشر شد.
۞ :: اختصاصی : شب استاد حمید سبزواری با عنوان پدر شعر انقلاب
۞ :: اختصاصی : کیش برای پنجمین بار شعرباران می‌شود
۞ :: سیروس مشفقی (شاعر) درگذشت
۞ :: اختصاصی : ویژه برنامه " مناجات در ادب فارسی"
۞ :: اختصاصی : گزارشی از برگزاری شب شعر بزرگ قدس در گروه بین المللی هندیران در واتساپ
۞ :: نشست ادبی «از آزادسازی خرمشهر تا آزادسازی قدس»
۞ :: شاعران و نویسندگان برای «فلسطین آزاد» قلم می‌زنند
۞ :: اختصاصی : محمدعلی عجمی، شاعر تاجیک درگذشت.
۞ :: نخستین دوره مجازی کارگاه تخصصی شعر هیأت برگزار می‌شود



سخن هفته



20
برای امیر ادبیات انقلاب
سعید بیابانکی
__________________________________________

همی گفتم که خاقانی دریغا گوی من باشد
دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی !

اولین دیدار و نخستین جلسه رسمی همکاران ما در مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری در سال جدید یکشنبه بود . اول اردیبهشت ماه جلالی .از شعر گفتیم و داستان. از سعدی و سهراب و قیصر. چه کسی فکر می کرد این جلسه آخرین دیدار ما با امیر حسین فردی باشد . در آن جلسه همه همکاران گزارش کار دادند از سالی که گذشت . فردی همه را به دقت گوش داد . و از این همه تلاش همکاران در سال گذشته قدردانی کرد. سالی که به تعبیر او علی رغم شرایط خاص اقتصادی ،مرکز آفرینش های ادبی خط شکن بوده است . فردی قرار گذاشت که این جلسات ماهی یک بار برگزار شود که همکاران بیشتر همدیگر را ببینند .و امروز ناباورانه او ما و همه همکاران و دوستانش را تنها گذاشت و رفت .

سال ها پیش نام او را به عنوان مدیر مسئول کیهان بچه ها دیده بودم . و بعد ها نامش را روی چند رمان زیبا و خواندنی . و چند سال پیش هم به عنوان مدیر مرکز آفرینش های ادبی و در مقام رییس مستقیم خودم . گمان نمی کردم روزی با آن نام دوست داشتنی که همیشه در صفحه دوم کیهان بچه ها نقش بسته بود دور یک میز بنشینیم و با هم از ادبیات و شعرسخن بگوییم . ولی این گونه شد . فردی یک مدیر دلسوز، یک مومن متعهد و یک انقلابی اصیل بود . فردی نویسنده ای بود که بسیاری از استعدادهای نوجوانان و جوانان این کشور را به گونه های مختلف کشف کرده بود . گاه در کیهان بچه ها گاه در مسجد محل و گاه در یک جشنواره ساده در یک شهر دور افتاده ومحروم. هر گز مرعوب نام ها نبود .به راحتی داستان ها و رمان های نویسندگان صاحب نام را نقد می کرد و کاری نداشت که نویسنده آن رمان برای خودش برو بیایی دارد . و گاه یک نویسنده گمنام را می ستود.فردی هرگز در کسوت یک مدیر ظاهر نشد . در اتاقش همیشه به روی همه باز بود . آن نگاه مهربان بی هیچ بهانه ای منتظر بود تا از تو استقبال کند. او را یک بار هم پشت میز ریاست ندیدم . همیشه روی یک صندلی می نشست که مخصوص ارباب رجوع بود.وقتی ملاقاتش تمام می شد تا دم در بدرقه ات می کرد . حتی زمانی که جراحی قلب کرده بود هم تلاش می کرد تا دم در بیاید و این را بر زبان می راند که : ببخشید تا دم در نمی توانم شما را بدرقه کنم .

امیر حسین فردی مصداق کامل یک نویسنده و یک مدیر متعهد بود. کسی که هر گز مدیر بودنش را به رخ کسی نکشید . انسانی که مومن بودن و متعهد بودن را در رفتار به ما آموخت نه در گفتار . این که در برابر مشکلات و شرایط دشوار اقتصادی و فرهنگی همواره توکلمان بر حضرت حی باشد و لاغیر . آن نام نیک ، آن لبخند مهربان ، آن صمیمیت محض و آن شرافت سیال دیگر در جمع ما نیست . نمی دانم با کدام انگیزه و کدام دل از مقابل دفتر کارش باید رد شوم ؟ واقعا فردای بدون او چه شکلی است ؟ چگونه است ؟ چه حالی دارد ؟ بدرود امیر مهربان ادبیات انقلاب . بدرود.




تاریخ ارسال :   1392/2/9 در ساعت : 21:13:39       تعداد مشاهده : 639



کسانی که این مقاله را می پسندند :



ارسال نظر :

نغمه مستشارنظامی
1392/2/10 در ساعت : 3:57:13
بدرود امیر مهربان ادبیات انقلاب . بدرود.
مرضیه عاطفی
1392/2/11 در ساعت : 1:5:11
غزلی از امیر ادبیات انقلاب
استاد سعید بیابانکی

خیال می کنم این بغض ناگهان شعر است
همین یقین فروخفته در گمان شعر است

همین که اشک مرا و تو را درآورده است
همین، همین دو سه تا تکه استخوان شعر است

همین که می رود از دست شهر، دست به دست
همین شقایق بی نام و بی نشان شعر است

چه حکمتی است در این وصفِ جمع ناشدنی
که هم زمان غمِ نان، شعر و بوی نان، شعر است

تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد
همین که می چکد از چشم آسمان شعر است

از اینکه دفتر شعرش هزار برگ شده است
بهار نه، به نظر می رسد خزان شعر است

به گوشه گوشه ی شهرم نوشته ام بیتی
تو رفته ای و سراپای اصفهان شعر است

خلاصه اینکه به فتوای شاعرانه ی من
زبان مشترکِ مردمِ جهان شعر است

فاطمه خواجویی راد
1392/2/13 در ساعت : 17:32:9
با سلام ودرود بر شما
درود بر شما
ان شالله قرین الاف الهی باشد
بازدید امروز : 5,015 | بازدید دیروز : 6,126 | بازدید کل : 123,417,193
logo-samandehi