
19
چند سطر دریغ ... !
رضا اسماعیلی
____________________________________________
از شنیدن خبر ، بدنم لرزید و قلبم فرو ریخت : « انقلاب و ادبیات در کمال ناباوری و تاسف ، امیر حسین فردی را از دست داد ! »
این دریغ و تاسف به خاطر آن است که امیر حسین فردی گذشته از این که یکی از استوانه های استواری ادبیات داستانی انقلاب بود ، در چشم و دل اصحاب فکر و فرهنگ ، مجسمه تقوا واسوه جوانمردی بود .
پاکمردی مهربان و صبور و صمیمی ، نویسنده ای متعهد ، انقلابی و مردم دوست ، و دوستی صادق ، فداکار و امین .
آخرین دیدار من با این عزیز در مراسم بزرگداشت دوست شاعرم علیرضا قزوه بود . در این مراسم من و استاد اسرافیلی کنار هم نشسته بودیم که او نیز بعد از آمدن به سالن ، با مهربانی به جمع دو نفره ما پیوست و بعد از روبوسی و احوالپرسی ، وقتی آقای اسرافیلی را با واکر دید ، با نگرانی جویای احوال او شد و برایش آرزوی سلامتی کرد . فردی عزیز در همین دیدار به داستان بستری شدنش در بیمارستان به خاطر نارسایی قلبی اشاره کرد و ... دریغ !
امیر حسین فردی در سلوک اخلاقی و فردی ، انسانی نمونه و مثال زدنی بود . همیشه متبسم بود . سعه صدر عجیبی داشت . خیلی کم حرف می زد ، اما با حوصله و صبوری حرف های دیگران را می شنید . در هفته های اخیر به خاطر برگزاری مراسم بزرگداشت برای تعدادی از شاعران انقلاب ، برق شادی در نگاهش می درخشید . خیلی خوشحال بود و مرتب خدا را شکر می کرد . بعد از پذیرفتن مسئولیت مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری ، چند بار فروتنانه از من خواست که اگر برای باروری و بالندگی بیشتر ادبیات انقلاب طرح و برنامه و پیشنهادی دارم ، به او بدهم تا زمینه اجرای آن را فراهم کند . از اختلافاتی که بین اهالی ادبیات بود ، خیلی رنج می برد . دلش می خواست حلقه وصل دوستان باشد و به تمام کسانی که می توانند در عرصه ادبیات انقلاب نقش آفرین باشند میدان فعالیت بدهد .
این چند سطر را فقط برای این نوشتم که شاید در این روزهای داغداری ، مرهم و تسلایی باشد برای سینه مجروح و دل های شکسته داغداران ... جان کلام آن که امیر حسین فردی اهل درد بود و در جوانمردی ، فرد .
روحش شاد و یادش گرامی
تاریخ ارسال :
1392/2/6 در ساعت : 14:16:53
تعداد مشاهده :
501