
10
____________________________________________
این قند پارسی ... ؟!
رضا اسماعیلی
____________________________________________
می خواهم در این فرصت کوتاه در باره ضرورت پاسداری از زبان پارسی سخن بگویم .
چرا زبان فارسی که در قرن های سوم و چهارم و همچنین در دوره های طاهریان ، صفاریان و سامانیان از چنان اقتدار و شکوهی برخوردار بود که جهان را در سیطره خویش گرفته بود و دامنه وسعت آن از سیستان و هرات و بلخ و بدخشان و بخارا و سمرقند فراتر رفته بود ، به چنین روز و روزگاری دچار شده است که حتی در داخل ایران و در میان ما فارسی زبانان هم مهجور و غریبه است ؟! این گفته اغراق نیست ، حقیقتی تلخ است که باید ریشه یابی شود .
آیا غیر از این است که امروز اکثر دانش آموزان و دانشجویان ایرانی از نوشتن یک انشای ساده و نگارش یک متن معمولی سالم به زبان مادری خود عاجزند و در حالی که از روخوانی ساده شعرهای بزرگانی چون فردوسی و حافظ و سعدی وا می مانند ، برای فراگیری زبان های خارجی از همدیگر سبقت می گیرند ؟ ( مصداق بارز شبیخون فرهنگی )
این اغراق است که امروز در رسانه ملی ( صدا و سیما ) ، اکثر مجریان از دکلمه درست شعرهای قله های شعر فارسی عاجزند و غزل های حافظ و سعدی را چنان می خوانند که روح این بزرگواران در قبر از شنیدن دکلمه های هنرمندانه آنها می لرزد ؟!
این اغراق است که تعداد کلمات لاتین و بیگانه ای که فرهیختگان دانشگاهی ما در محاورات روزمره خود به کار می برند ، بیشتر از تعداد کلمات اصیل و سلیس فارسی است ؟!
این اغراق است که مردم کوچه و بازار امروز در محاورات روزمره خود به زبانی صحبت می کنند که آمیخته به واژگانی بیرون از دایره اخلاق و ادب است و متاسفانه چنین زبان غیر اصیلی در حال تثبیت به عنوان زبان معیار جامعه امروز ماست . زبانی که آمیخته به کلمات گوش آزار و بی اصل و نسبی چون واژگان غیر اصیل زیر است :
خفن ، گرخید ، ترکوندن ، اوشکول ، سوسول ، چلغوز ، چلمن ، و ...
این اغراق است که سواد ادبی و شناخت مردم کوچه و بازار و حتی بخشی از تحصیل کرده های جامعه ما از بزرگانی چون حافظ و سعدی و فردوسی به « میازار موری که دانه کش است » و « توانا بود هر که دانا بود » ختم می شود ؟!
این اغراق است که اکثر شاعران و نویسندگان جامعه ما به جرم « فرهیختگی » با سیلی صورت خود را سرخ کرده و زیر خط فقر زندگی می کنند ؟! در حالی که اگر دلقکی و لودگی را پیشه خود می کردند ، نانشان در روغن بود و کار و بارشان سکه ؟!
این اغراق است که ... بگذریم !
رحمت خدا بر حافظ شیرازی باد که قرن ها پیش علت محرومیت و مظلومیت اهل فکر و فرهنگ را در یک بیت خلاصه کرده و گفته است :
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل دانش و فضلی ، همین گناهت بس
و اما موضوع « سخن هفته » بعدی : علم بهتر است یا ثروت ؟!
روز و روزگارتان خوش .
تاریخ ارسال :
1391/12/29 در ساعت : 19:31:8
تعداد مشاهده :
591