بر ابرِ تیره آسمان دوباره گریه می کند
در این هوایِ ملتهب ستاره گریه می کند
چه بد دلم گرفته از دعایِ آسمانیت
وَ ماه با تمامِ غم دوباره گریه می کند
خطی کشید ،آسمان به گونه ی ستارگان
به هر طرف دلم کند نظاره گریه می کند
کمی طلوع می کند غروبِ خواب هایِ من
چه بر طلوعِ غربتم ،اشاره گریه می کند!
غزل غزل نشسته ام کنارِ باغبانِ حزن
که گوش می کند دل و نقاره گریه می کند
نشسته او به گوشه ای از آسمانِ شهرمان
وَ ابر بر تمامِ شب سواره گریه می کند
علی شده در آسمان به رنگِ آفتابِ جان
دل از سکوتِ قهرمان هماره گریه می کند
قطره از دریا چه بگوید مگر این که فقط بگوید من در دریایم و دور از آن حبابی بیش نیستم
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/5/16 در ساعت : 19:10:47
| تعداد مشاهده این شعر :
1013
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.