خبر رسیده که از تو خبر نمی آید
که عطر خاکی ات از پشت در نمی آید
تو نیستی وجهان من از سکوت پر است
و از زمین وزمان حرف در نمی آید
به حد گفتن حالت، فقط جواب بده
چقدر نامه نوشتم ، مگر نمی آید؟!
نخواه بی تو نگهدار خانه ات باشم
نخواه، از زن این قصه بر نمی آید
چقدر زخم زبان از غریبه ها بخورم
چقدر بشنوم این را "اگر نمی آید...."
بیا و آخر این قصه را خودت بنویس
وخط تیره بکش روی هر نمی آید
ساجده جبارپورَ
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/5/9 در ساعت : 22:43:38
| تعداد مشاهده این شعر :
1125
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.