به غربت جانبازان
مانند همیشه، بی نشان می جنگد
با آتش افتاده به جان، می جنگد
او، هشت بهار با خزان جنگید و
دیری است که با زخم زبان می جنگد !
***
به شهدای تفحص
در غربت این زمانه، آغوشی بود
بر درد و شکست و رنج، سرپوشی بود
یک عمر اگر شهید، بر دوش آورد
امروز خودش، شهید بر دو شی بود !
***
ما قصه ی یک شهر سراسر دردیم
یک فصل خزان بی برو برگردیم
هر کوچه به نام یک شهید اما حیف
تا آخر قصه کوچه کم آوردیم !
www.2chatr.blogfa.com
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/5/9 در ساعت : 14:57:31
| تعداد مشاهده این شعر :
1046
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.