دیوانه ام و ما را خــــــوش فسانه ایســـــت
	این فسانه ز دیدن یک ماه یگانه ایســــــت
	با عشوه و نازش کرد دل و دینم غــــارت
	شرح این خوش ربودن ناید بــــه عبـــارت
	دام گسترد و عیان کرد ، خوش دانه و آبی
	با خال کنج لب کرد مرا بی تب و تــــا بی
	بر پستهء خندانش نمایان دُر و گــــــــو هـر
	پستهء خندان و گهری که نـــــدیدم بد هــــر
	ز زلف سیاهش نمایان کرد  مهی روشـــان
	که دیوانه شدم ز جمال آن مهی خـــو بــا ن
	مستی بادامش ، مست و خرابم کرد چـنا ن
	که آتشی افروخت مرا بر دل و جــــــــــا ن
	مفـــــــــکر افتاد باین دانه و آبی بدامـــــــش
	با اینهمه آزاده گی گشت غلام، غــلامــش
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1391/4/30   در ساعت   :    20:20:30
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
736
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.