بسم الله...
تصاوير و خبر کشتار برادران و خواهران مسلمانمان در ميانمار را ديدم و سوختم...
به نظرم درد سوماليايي ها و بحريني ها و شيعه هاي عربستاني و لبناني ها و فلسطيني ها و افغانستاني ها و پاکستاني ها و ميانماري ها همه يک چيز است و يک درد است...آن هم آمريکا و اسرائيل و انگليس و عربستان و همين کثافتايي است که دور هم هستند.
اين را فقط براي دل خودم مي گويد که: انشاالله روزي برسد که نه تنها با قلم بلکه با شمشير و سلاح به نبرد اشق الاشقيا و جهان خواران برويم و خدا خوب مي داند که چقدر دلتنگ جهاد و کشتن و کشته شدنم...و خدا خوب مي داند که چقدر دلم از اين ظلم ها و ناعدالتي ها گرفته...
این روزا وقتی که ما دو تا سیریم
سفره های یه جا پر از آجرن
ما اگه خوردیم آب و نون بعضیا
دارن فقط حسرتشو می خورن
ما و اونا اهل یه خونه هستیم
"ما" و "اونا" دیگه چیه؟! ما هم ایم
اونکه می خواد قاتل اونها بشه
مگه نمی دونه که ما با هم ایم؟!
مسلمونیم دلامون از همدیگه س
دشمنِ روباه و شغال و گرگیم
بزار بگن به ما "کم اید" راس میگن
کم ایم ولی به جای اون بزرگیم...
اومده اون روزا که دیگه بايد
دستامونو تو دست هم بزاریم
چطور می خوایم جواب بدیم ما اگه
برای هم یه ذره کم بزاریم؟
بگم باید چیکار کنیم بچه ها؟
اونجورایی که آقامون بود باشیم
اگه بخوام یه جور دیگه بگم
باید بگم: بیاید بیاید رود باشیم...
نشون بدیم به آقامون که مَردیم
نشون بدیم هنوز یه جو مردی هست
نشون بدیم تو شیعه هاش هنوز هم
حوصله ی شبا و شبگردی هست...
برادرا و خواهرامون اونجا
دیگه چیزی نمونده که بمیرن
با "یا علی" بلن بشيم تا همه
بْلن شدن رو از ما یاد بگیرن...