رفیق خانه و گرمابه ام آخر تباهم کرد /خودش بر راه می رفت و ولیکن زابه راهم کرد......؟!
	رفیق خانه و گرمابه ام آخر تباهم کرد
	خودش بر راه می رفت و ولیکن زابه راهم کرد
	 
	مریدم کرد بر کفر ِ مسلمانی ابرویش
	پر از تردیدو پرسش ، غرق در وهم و گناهم کرد
	 
	نمی دانم چه شد یکباره بی آنکه بدانم خود
	اسیر خنده ها و گریه های گاه گاهم کرد
	 
	من از آغوش دریا روی شنزار ِ غم افتادم 
	اگر چه شور ماهم بود ، خاک ِ اشتباهم کرد
	 
	خطوط شرنوشتم را غبار زندگی پوشاند
	کجا می رفت وقتی درد و غم  بی جان پناهم کرد
	 
	و از اندوه من شهری به خاموشی فرو رفت و ...
	دوچشم عابران انگشنمای هر نگاهم کرد
	 
	خداهم خوب می داند دلم تنگ و پریشان است ......
	که با فکر و خیالت روز و شب ها مست خواهم کرد ......
	م- شوریده
	///////////
	گزارش تصویر کانون های ادبی خراسان شمالی 
	http://anjomansite.blogfa.com/
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1391/4/21   در ساعت   :    15:33:31
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
1464
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.