باغ بلور
ماهی، هنوز وحشیِ از شب رمیده را
صبحی، هنوز خاطر محنت رسیده را
آیینه ای که باغ بلورت، شکفتنی ست
صبحی بدم، تبسم حیرت دمیده را!
تابیده است ناز نگاهت به سرمهها
مژگان شکسته توبهی حسرت کشیده را
بشکن مرا نماز، به شکی سپیده سوز!
بیدار کن به ناز، سحر آرمیده را
شکی هنوز در دل عاج سپیده نیست
بشکن سکوت، شانهی گیسو ندیده را
پروا مکن شبیه گریبان، تمام شب
تا بنگرم تولد سبز سپیده را
بی پرده شو،که مثل تمام سپیدهها
من حس کنم، نگاه به رگ رگ دویده را!
قم - 1378
......
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/21 در ساعت : 3:39:55
| تعداد مشاهده این شعر :
1783
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.