این غزل جدید نیست، اما دیدم که حیف است در این روزها اظهار عشق و علاقه نکنم به ساحت مولای خود. از نظر های همه شما خوبان استقبال می کنم
خواب و خیال وسوسه های کنار تو
چرخانده عاشقانه مرا در مدار تو
شأن نزول هر غزل عاشقانه است
آن چشمهای کولیِ آتش بیار تو
آهنگ های نبض مرا کوک می کنند
انگشت های کوک شده بر دو تار تو
یک ریز بی بهانه تو را گریه می کنم
باریده است یکسره ابر بهار تو
انگار پای عقربه ها لنگ گشته است
دور و دراز شد سفر قندهار تو
در ایستگاه آخر عمرم نشسته ام
شاید رسد دقایق دیگر قطار تو
یک صفحه تازه وا شده ذوق مرا ببین
مسحور رنگ و عالم نقش و نگار تو
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/14 در ساعت : 18:18:9
| تعداد مشاهده این شعر :
925
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.