غمی که آمده در سینه ام ارادی نیست
که هرکجا که نباشی تو جای شادی نیست
نگو که دور و برت مثل من فراوان اند
همیشه آنچه زیاد است که زیادی نیست
بدون واهمه می گویم از تو ، می دانم
به خواب یوسف این قصه اعتمادی نیست
شبی خوش است و تو زیبایی و همه جمع اند
چرا به گردن ات امشب و اِن یکادی نیست ؟
قرار بود که مضمون فقط خودت باشی
نه ! این غزل همه ی آنچه قول دادی نیست
کلمات کلیدی این مطلب :
قول ،
غزل ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/10 در ساعت : 20:56:46
| تعداد مشاهده این شعر :
1149
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.