غربت هنوز دامنه دارد در این دیار
غربت هنوز زخمه به جان می زند مرا
این خاکِ تشنه ،تشنه تر از پیش ،بی شکیب
در بهتِ خویش می طلبد یار رفته را
888888888
نه! او نرفته است پدر را گرفته بر
او با پدر دوباره مرا یار می شود
گلدسته ها غزل غزل از او به نغمه اند
او با اذانِ ماذنه، تکرار می شود
88888888888
نه! او نرفته است که دلسوز شهر ماست
در شور وشادمانی واندوه ما سهیم
از او هنوز خیلِ خزان می برد حساب
از او هنوز طرحِ طرب می برد نسیم
888888888888
کاریزها روانه از او تا کرانه ها
چون شیرکوه لطف حضورش همیشه سبز
از کوثر ولایت خوبان زلال داشت
چون روحِ نو بهار ،عبورش همیشه سبز
88888888888
او وارث قبیله ی خون وپیام وعشق
آیینه دارِ عزتِ دارالعباده بود
او ریشه در شرافت شیخ صدوق داشت
گنجینه دار حکمت این خانواده بود
88888888888
او ساده چون کویر وصمیمی چو آفتاب
لبریز مهر و تشنه ی طوفان وموج بود
تدبیر او همیشه به ترفیع می نشست
همت بلندِ عرصه ی میدانِ اوج بود
888888888888
در هر حماسه ،در دلِ هر آزمون عشق
سربازِ سرفرازِ امامِ زمانه بود
با کهکشانِ راهِ شهیدان، سلوک داشت
دلبسته ی همیشه ی این بی کرانه بود
888888888888
او چون پرندگانِ مهاجر پرید و رفت
آنقدر ناگهان، که ندید التماسها
مجروح بود خاطرش از دردها که داشت
زخم زبانِ خیلِ نمک ناشناسها
888888888888
تقدیر دوست بود ،ندانم چه قصه بود
این داغِ جانگداز که بر جان ما نشست
یارب قضا چه بودکه سرو مرا گرفت
یارب بلا چه بود که صبر مرا شکست
888888888888
غربت چشیده را به نویدی جلا دهید
ای رستگانِ عشق ،شهیدان راهِ دوست
هجران کشیده ایم وصبوری نمانده است
دیریست در محاق، نهان است ماهِ دوست