یک گل خریدم  اما   من مادری ندارم
	آن را دوباره  امروز بر آب می سپارم
	 
	همراه شاخه ی گل  یک نامه می فرستم
	آن گاه سر به زانو   با گریه می گذارم
	 
	درنامه می نویسم : " روزت مبارک " ! اما
	جز گریه مثل هرسال، کاری که با تو دارم؛
	 
	دیگر  نمی توانم از فرط  گریه  خوانم 
	" ای وای مادرم...." ! از  دیوان شهریارم
	 
	حال تو خوب باشد،   حال منم بدک نیست
	پایم  که درد دارد  گاهی کمی نزارم
	 
	غبطه نمی خورم بر شادی مردم اما 
	من جای هدیه و گل، خرما به دست دارم
	 
	غمگین شدی؟  ببخشید،  قربان چشم هایت
	با فاتحه ، به پایان ، آمد غزل ،  نگارم !!
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1391/3/29   در ساعت   :    12:39:50
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
944
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.