درد از داغ تو دیدن، به خدا می ارزد
داغ از باغ تو چیدن، به خدا می ارزد
گرچه بسیار پریدیم به دورت، بسیار
کرتی باز پریدن، به خدا می ارزد
آمدی پیش تر از پیش، کمی پیش ترآ !
پیش پایِ تو تپیدن، به خدا می ارزد
هر چه تکرار شود، جز تو، دلم می گیرد
بام تا شام دمیدن، به خدا می ارزد
آدم و منت زندان بهشتت؟ هیهات!
قند سیبِ تو چشیدن، به خدا می ارزد
قصد پیمان شکنی هیچ نداریم ولی
قهرِ با لطف تو دیدن، به خدا می ارزد
با شگردی چو یکی کودک محتاج نظر
تا خیالِ تو خزیدن، به خدا می ارزد
آسمان، کوه، زمینت نتوانست کشید
زیر این «بار» خمیدن، به خدا می ارزد*
موج خون بود که در دشت بلایت گَل کرد
سر به تیغِ تو بریدن، به خدا می ارزد
گرچه تلخ است حقیقت، گُل من باور کن!
از زبانِ تو شنیدن، به خدا می ارزد
7 جون 2012 - تورنتو
*آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعۀ فال به نام من دیوانه زدند (حافظ)
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/25 در ساعت : 22:8:37
| تعداد مشاهده این شعر :
1047
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.