بر جاده ای آسمان گسترد پرهای دائم در صعودش را
ماهی که آدم ها نفهمیدند زیبایی محض وجودش را
مردی که نامش رمز پرواز است دستان سبزش مرز اعجاز است
جغرافیای عشق تا امروز هرگز نفهمیده حدودش را
دریای غم در باد می جوشد ، از سینه ها فریاد می جوشد
تا می گذارد نیمه ی خرداد ، بر قلب ها ذاغ نبودش را
محو تماشا می شود ایران ، هر شب مسیحای قیامش را
خاک جماران می کشد بر چشم ، هر صبح ذرّات سجودش را
دنیا به امید بهاری نو با دشت های لاله بیعت کرد
پیوند زد روزی به قلب او سرچشمه ی دریا و رودش را
حالا اگر چه هر بهار سبز جای امام ولاله ها خالیست
بهمن همیشه با خودش دارد گرمای جانبخش ورودش را
مربع
میهن که مدیون شهیدان است ، مرز قیام سربداران است
هر روز پای دار می ریسد با عشق رهبر تار وپودش را..
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/16 در ساعت : 21:41:37
| تعداد مشاهده این شعر :
947
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.