دستی بزن به حلقه ی چشم انتظار در
امشب دلم برای تو تنگ است زودتر
از بس همیشه نام تو را گریه کرده ام
چشمم درون کاسه شده آبـدیده تــــر
آیینه تـا شکست پـدیـدار شد در او
تصویری از شکستن یک مرد خیره سر
نام آشنای جاده ی در خود تنیده ام
هر روز می کشم تن خود را کلاغ پر
دنـدان به روی حوصله هـایم گذاشتم
در کوچه ای که گم شده یک عشق بی ثمر
مـن رونـوشت دغـدغه های قـدیمی ام
این مهر و ....این اصالت دیرین یک اثر
می قاپی از لبم غزل ای زاغ لعنتی!!
از ارتفاع آبـی خـودکـار مــن بپر
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:19:38
| تعداد مشاهده این شعر :
1007
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.