نیست در شهر کسی چون توسخن نغز سراید
-
گذر از پوست کند جلوه ای از مغز نماید
بزند بانگ انالحق،حق مظلوم ستاند
-
ظالمان را همه بر خاک مذلّت بنشاند
در تزویر ببندد در میخانه گشاید
-
جامه زهد و ریا کنده و زنُار نماید
واعظ شهر چو منعش کند از کار سیاست
-
گوید اسلام بود نقطه ی پرگار سیاست
چو برفتی ز بر ما که ز دل عقده گشاید
-
تا بدان روز که مولای تو مهدی (عج) ز در آید
صبر بسیار بباید فلک پیر نماید
-
((تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید))
تهران13/4/1368
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/9 در ساعت : 17:3:46
| تعداد مشاهده این شعر :
1186
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.