جبهه ها خاک تو را کحل بصر آوردند
	 بوی پیراهن یوسف ز گذر آوردند
	 خبر زلف تو را کوچه به کوچه با باد
	 شانه کردند و به آغوش پدر آوردند
	 خوابِ آرام تو پایانِ پریشانی هاست
	 این خبر را ز تو با پیک سحر آوردند
	 عکس تو دست پدر بود و تو را می بوسید...
	 همه با دیدن تو نام قمر آوردند
	 نام "مفقودالاثر" نیست برازنده ی تو
	 که اثرها ز تو جاوید اثر آوردند
	 سالها چشم تو را فلسفه دانان خواندند
	 تا سر از مرتبه ی وصل تو در آوردند
	 مادرت دید شبی شکل کبوتر شده ای
	 و برای تو ملائک همه پر آوردند
	 بوی سیب و سبد لاله و ختم یاسین...
	 باز در خواب پدر عطر پسر آوردند
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1391/3/9   در ساعت   :    12:7:56
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
1104
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.