ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



کاش عشق تو چراغی می گرفت


 



 



روزگاری در دل آبادی نبود



در غزل هایم گل شادی نبود



عشق را این دل جوابش کرده بود



نیمه شب در کوچه خوابش کرده بود



آمدی  یک روز دق الباب دل



آب پاشیدی میان خواب دل



چشمهایت با دلم افسون نمود



این دل بی طاقتم را خون نمود



خانه ات آباد ای شاگرد عشق



همنشین کوچه های سرد عشق



ای کجا! در ناکجا آباد من!



کاش یک شب می نمودی یاد من



نیمه شب بر دشت خوابم می زدی



بوسه بر چشم خرابم می زدی



موج ریز سرد دریایم تویی



برگ ریزان غزل هایم تویی



با همه دردی که در دل کاشتی



مهربانا دوستم می داشتی



با تو من ای عشق دریا میشدم



در دل یک شاپرک جا می شدم



کاش می شد رسم دنیا این نبود



هیچ کس در شهر بد آیین نبود



مهربانی سفره ای گسترده داشت



آبروی عاشقان در پرده داشت



کاش عشق تو چراغی می گرفت



باز هم از ما سراغی می گرفت



هیچ می دانی غزل بیمار بود



گفت بعد تو غزل بودن چه سود



گفت باید مثنوی آغاز کرد



شیوه ای دیگر برایت ناز کرد



رفته ای و در غزل جوشیده غم



باده از رگ های من نوشیده غم



آستین عشق را بالا بزن



نازنینا تیشه بر غم ها بزن



رفتی و دلتنگی اینجا مانده است



یک غزل در سینه ام جا مانده است



 چاف1377


کلمات کلیدی این مطلب :  کاش ، عشق ، تو ، چراغی ، می ، گرفت ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/3/9 در ساعت : 4:10:24   |  تعداد مشاهده این شعر :  821


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمود کریمی‌نیا (کریما)
1391/3/9 در ساعت : 10:35:55
در زدن لازم نباشد عاشقا
دل اگر بگشوده باشد روزو شب

درود بر شما جناب تو حيدي گرامي
اگر ديگ سخن سوپاپ پروند از گرمي ي شعر شما بود!

همواره خانه ي دلت روشن باد.

محمود آصفی
1391/3/9 در ساعت : 5:26:34
سلام
زیبا بود....
لذت بردم.
در دفتر خود منتظر حضور ونظرات خوبتان هستم...
موفق باشید
دکتر آرزو صفایی
1391/3/9 در ساعت : 6:58:8
سلام جناب چافی
بسیار زیباست
آفرین
علی میرزائی
1391/3/9 در ساعت : 4:53:20
سلام جناب توحیدی عزیز دست مریزاد درد دلی صمیمی است درمثنوی نسبتا بلند وروان ودل نشین
حمیده میرزاد
1391/3/9 در ساعت : 14:37:55
سلام جناب توحیدی
مثنوی زیبا وروانی سروده اید.
خواندم ولذت بردم.
ماندگار باشید
بازدید امروز : 8,717 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,229,924
logo-samandehi