تلخ و شیرین طنز
شنیدم در کرات آسمانی
زمینی نیست رنگ ِ زندگانی
دلی تا هست آنجا غم ندارد
کسی در خانه چیزی کم ندارد
خدا درقاب ِهر آیینه پیداست
نمی گوید کسی چیزی مگر راست
فقط شیطان در آنجا ناخلف بود
که تیپا خورد ، از دست خدا زود
در آنجایی که اسمش آسمان است
و جان و مال مردم در امان است
نه دزدی می شود هرگز نه هیزی
نشانی نیست از قانون گریزی
نه دعوایی نه پیکاری نه جنگی
نه صبر ِ شیشه ای نه زور ِ سنگی
همه آنجا لطیف و مهربانند
صریح و صادق و شیرین زبانند
نمی دانم اصول دینشان چیست
ولی نامردمی در کارشان نیست
نه دولت زور می گوید به مردم
نه مردم می شوند از راه خود گم
اگر گاهی ، کمی یا کاستی بود
خطا یا سهو ، یا ناراستی بود
کلید ِ حلّ ِ مشکل ، دادگاه است
حساب ِ داوری بی اشتباه است
کسی یک لقمه نان را در کمین نیست
سر ِ بی شام ، آنجا بر زمین نیست
نه خنجر می خورد انسانی از پشت
نه بر روی کسی ول می شود مشت
همه با هم رفیق و مهربانند
همیشه یک دلند و یک زبانند
خدایا ، کاش دنیا هم چنین بود
همین ها عادت ِ اهل زمین بود
محمد روحانی ( نجوا کاشانی )