ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



زخم هایم چقدر کهنه اند


 درد می کنند استخوانهایم...



 که انگار از خواب سیصد ساله برخاسته ام...



 یادم هست



 هنوز یادم هست...



 سیصد سال پیش بحرین در دهان آل خلیفه بود



 و مدام فریاد میزد:



 سبحانک انی کنت من الظالمین



 سبحانک انی کنت من الظالمین



 لا اله الا انت ...لا اله الا انت...



 من هنوز پس از سیصد سال



 یادم هست دندانهای آل خلیفه را



 و چنگالهای آل سعود را...



/



 من حوصله ی بازی نان و سکه ندارم



  اصلا گرسنه هم  نیستم !



 فقط یکی به من بگوید



 امسال سال چندم شمسی ست؟



 آیا کسی از جنس باران هنوز بر زمین نباریده؟



 آیا آفتاب هنور پشت ابرهاست؟



 سکوت...



 هیچکس جوابی نمیدهد...



 /



 می ایستم...



 دستم را به آینه می کشم



 هنوز می تواند مرا به خودم نشان بدهد:



 چقدر کهنه ام



 چقدر کهنه ایم : من ! دردهایم ! زخم هایم......



 بی خیال میشوم...



 تنم را تا حوالی پنجره به دوش می کشم...



 بهار است یا زمستان؟



 به چشمهایم شک میکنم



 و به حافظه ی خاک خورده ام...



 کلاغها قهقهه می زنند...



 گنجشکها سکوت می کنند...



عقاب ها اوج می گیرند...



و من فقط همین را می دانم



که نسل "شاهین " ها منقرض شده است...



آری من فقط همین را می دانم...  و دیگر هیچ...



/



  ساعت حوالی عصر است



 و خون با سرعت از رگهایم بالا می رود



  هوا ابریست ....



 من خسته ام...



.... و این فصل های خمار



 مرا به کسالتی از جنس



 مرگ میبرند



 باور نکنی شاید



 ولی به جان کودکان بحرین قسم



 من سالهای سال است



 با اسکلتی که روحش از درد است



 روی شانه های زمین



 راه می روم



 و هیچ کس...



 هیچکس....ن ِ...میفهمد...که من : 



 دیری ست مرده ام! 


کلمات کلیدی این مطلب :  زخم ، هایم ، چقدر ، کهنه ، اند ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/3/8 در ساعت : 4:3:5   |  تعداد مشاهده این شعر :  1310


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اکبر نبوی
1391/3/8 در ساعت : 5:43:35
درود بر سرکار خانم افضلی
بسیار زیبا و عالی ست. عناصر خیال، تصویر، معنا، شور و دغدغه و تمناهای باشکوه انسانی، این شعر زیبا را چنان مرتبه ای بخشیده است که بارها باید خواند و لذت برد
سرافرازی تان افزون.

...........................................................
سلام بر شما جناب نبوی بزرگوار
این واقعا نظر لطف شماست ....متشکرم.
سلامت باشید و دلتان بی غم...
سارا وفایی زاده
1391/3/9 در ساعت : 1:21:27
سلام
زیباست.
............................
سلام.ممنون دوست عزیز
مرضیه اوجی
1391/3/8 در ساعت : 10:22:59
بادرود
زیبا بود
شادزی
.........................
درود بر شما
برقرار باشید.
علی رضا آیت اللهی
1391/3/9 در ساعت : 6:56:22
سلام
شرمنده فرموديد ؛ به اصطلاح اصلا" راضي به زحمت نبودم ...
.....به خصوص كه هميشه در دريافت شعرهاي سياسي يك كمي ميلنگم .
زخم هاي بشريٌت كهنه اند و پزشكان تازه كار ... و گاه استخوان لاي زخم گذار ...
ما ملٌت ها بيداريم و ستمگران غافل از ننگ ابديي كه براي خود مي خرند ...
قاعده جهان بر « ستم » است تا ظهورحضرتش (عج ) انشاء الله كه البته اين قاعده ما را ازدفاع و مقاومت باز نمي دارد .
تشبيهاتتان در اين شعر بسيار عالي است و آنهم در يك شعر سپيد
زنده و پاينده باشيد انشاء الله .
..................................................................
سلام استاد بزرگوار
شما شرمنده فرمودید بنده را با لطفتون....
انشاالله که خداوند به زودی زود برساند آن منجی بشریت را....سلامت باشید وبرقرار استاد عزیز.
علی عبداللهی
1391/3/8 در ساعت : 6:36:6
سلام گرامی
آموختم
سپاس
.................................
سلام
ممنون از حضورتون/
علی رضا آیت اللهی
1391/3/9 در ساعت : 3:15:31
سلام
خدمت رسيدم
به دليل نوع و به خصوص ريز بودن حروف نتوانستم بخوانم
رفتم
.........................................
سلام استاد
ببخشید/...لطف کردید که آمدید.خط را درشت می کنم. باز هم شرمنده.
علی‌رضا حکمتی
1391/3/8 در ساعت : 22:13:28
باسلام
کارزیبایی سروده اید.
همواره سرشارلحظه های شعری باشید.
...................................................
سلام
ممنونم از نظر لطف شما...
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 7 ماه و 18 روز و 6 ساعت و 26 دقیقه و 42 ثانیه است همراه شماییم 461485602.723 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 6,210 | بازدید دیروز : 13,902 | بازدید کل : 124,436,879
logo-samandehi