كوهي رو به تحليل...
در خودم
صداي كلنگ مي شنوم
و شانه هايم
كوچك تر مي شوند
از خوابهايم مورچه ها بيرون مي زنند
و از حاشيه تخت بالا مي روند.
ازدحام كابوس
جايي براي تو سرودن نمي گذارد
احساس مي كنم
يك نفر
دارد در من چاه مي كند.
احساس مي كنم
سمت چپم خالي شده است
و يك نفر
با فرز
از چشم هايم در حال نفوذ است.
باوركن عزيز
اين كوه را
كسي نمي فهمد
كه در باد
رو به تحليل است.!!
مجتبي اصغري فرزقي- مشهد
وبلاگ: http://mo1351.blogfa.com/