او در آن كوچه نماند او از آن كوچه گذشت شاعر اما در خم كوچه نشست ياد مهتاب شبي كه به دلدار در آن كوچه لب جوي نشست و همه راز جهان را به تماشا به دو چشمان سياهش بست او در آن كوچه نماند يار از آن گوچه ي پر حادثه رفت شاعر اما در غم خاطره ماند پس از اين كوچه ولي دل دلدار به ديدار همان شاعر بيمار خوش است شاعر اما كي از آن كوچه گذر خواهد كرد كي به دلدار دگر بار نظر خواهد كرد --- درود بانو با اين سروده ي بس دل انگيزتان سلام استاد انصاری گرامی بر من منت گذاشتید چون همیشه سپاس
|
با سلام نیمایی زیبایی بود و روان و سلیس دستتان درد نکند سلام جناب معارف سپاس از مرحمت شما
|
سلام خانم صفایی عالی است دست مریزاد سلام استاد مرحمت دارید سپاس
|
سلام بانوی شعر دست مریزاد سلام استاد گرانقدر بر من منت گذاشتید چون همیشه
|
سلام يك شعر مثال زدني است وزن و آهنگي بسيار زيبا و روان دارد . خواننده را بلافاصله به عالم خيال مي برد از متانت و محتواي كافي برخوردار است به اين مي گويند شعر نو يا به ترجيح بنده : « شعر آزاد » استوار و پايدار باشيد انشاء الله با شعر شما لحظاتي خوش داشتم ، خوش و خرم باشيد انشاء الله سلام استاد گرانقدر مهرتان را سپاس بر من منت گذاشتید چون همیشه برقرار باشید
|
خوب بود خوب سلام جناب فرزقی بسیار سپاس
|
سلام بزرگوار خواهر خوبم خانم دکتر صفایی بسیار بسیار زیبا سرودید شاعره گرانقدر سلام خواهرم سپاس بر شما بر من منت گذاشتید
|
سلام خانم دکتر زیبا و روان سروده اید. سلام بانو مهرتان را سپاس
|
باسلام صمیمت سیالی درکارتان جاری است. سرشارازلحظه های شعری باشید. سلام جناب حکمتی مهرتان را سپاس برقرار باشید
|
سلام یادش گرامی سپاس آموختم سلام و سپاس مهرتان فزون
|
با سلام بسیار زیبا و دلنشین است موفق باشید سلام استاد مرحمت دارید سپاس
|