در این زمانه که عصر هبوط انسان است
دوباره خاطر آیینه ها پریشان است
نمی وزد به زمین بوی آدمیزادی
به روی ذهن زمین ، ردّ پای شیطان است
زمین ز بوی خوش صاحب زمان خالی است
به شرق و غرب جهان ، دیو و دد سلیمان است
نمی رسد به خدا، دست خسته ی انسان
چرا که جام وجودش ، تهی ز ایمان است
شکسته قامت سبز غرور انسانی
بشر، قسم به حقیقت ، شکسته ی نان است
دوباره قصه ی هابیل و فتنه ی قابیل
و یک فرشته که در آسمان هراسان است
دوباره وسوسه ی سیب و عشوه ی حوّا
ببین ، چگونه قدم های نفس لرزان است !
از آن گناه نخستین بیا که برگردیم
که دوست بنده نواز و کریم و رحمان است
شب است و حافظ شیراز و ذکر خیر عشق
و قلب عاشق من ، باز هم غزلخوان است
کجاست مثنوی و شبچراغ و مولانا ؟
دلم گرفته و در جستجوی انسان است
کلمات کلیدی این مطلب :
هبوط ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/6 در ساعت : 9:23:38
| تعداد مشاهده این شعر :
807
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.