گره وا كن كه برزخ مانده در بين دو ابرويت
به آتش مي كشد دنياي من را موج ِ گيسويت
خرامان در خرامان مي روي يك دشت دنبالت
كه شايد بو كند يك بار عطر ِ ناف ِ آهويت
چنان كندوي چشمانت لبالب پر عسل گشته
كه زنبور عسل مي خواست بنشيند به كندويت
به رقص آورده اين ديوار سنگي را گل ِ ياست
قدم مي زد شبانه كوچه ها را عطرِ شب بويت
لبت شيرين دلت خوش يار ما شيرين سخن بادا
خدا قسمت كند يك شب بشينم من به پهلويت
مجتبي اصغري فرزقي - مشهد
وبلاگ : http://mo1351.blogfa.com/
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/1 در ساعت : 21:9:26
| تعداد مشاهده این شعر :
1222
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.